شعر ترحیم و فوت عزیزان
امروز در این مقاله سعی کردیم چندین متن ترحیم و تسلیت برای ارسال به دوستان و آشناهایتان گرد آوری کنیم تا بتوانید از این متن و شعر ترحیم و فوت عزیزان برای ابراز تسلیت برای درگذشتگان و مرحومین دوستان خود استفاده کنید
شعر ترحیم پدر
کاش آن شب را نمیآمد سحر/ کاش گم در راه پیک بد خبر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو/ بینشان را خاک تیره شد به سر
جوان نازنین، در خاک رفتی
از این دنیای غم، غمناک رفتی
زدی آتش بـه جان دوستداران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
***
مردان خدا چه با صفا می میرند
دلباخته در راه خدا می میرندگویی که رسیده حکم آزادی شان
خندان لب و با میل و رضا می میرند
شعر زیبا مخصوص آگهی ترحیم
یاران مددی پرم بـه خاک افتاده اسـت
قلبم، جگرم، سرم، بـه خاک افتاده اسـت
سرتاسر روزگار من پاییز اسـت
تا سرو صنوبرم بـه خاک افتاده اسـت
ناگهان رفت از برم، هرگز نباشد باورم
تا بمیرم از فراقت، دل بسوزد، پدرمهمچو شمعی سوختی، با کس نگفتی درد دل
پیش رویم جان سپردی، کی رود از خاطرم؟
***
پدر یعنی طپش در قلب خانه
پدر یعنی تسلط بر زمانه
پدر احساس خوب تکیه بر کوه
پدر یعنی تسلی، وقت اندوه
پدر یعنی ز من نام و نشانه
پدر یعنی فدا گردیده ی افراد خانه
پدر یعنی غرور مستی من
پدر یعنی تمام هستی
شعر سوزناک برای آگهی ترحیم
دیدی اي دل کـه خزان با گل و گلزار چه کرد
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع بـه آرامی و مظلومی سوختداغ ان با دل پروانه بییار چه کرد
***
سینهام در دل شب، مثل پروانه بسوخت
خبر مرگ پدر، خانه و کاشانه بسوختحسرت مهر پدر، در دل ما کاشت، فلک
آشنا را چه بگویم، دل بیگانه بسوخت
کاش آن شب را نمیآمد سحر/ کاش گم در راه پیک بد خبر
تا پدر رفت آن سحر از پیش رو/ بینشان را خاک تیره شد به سرهر صبح به دوست داشتنِ تو مبتلا هستم
صبح بخیر عشق زندگی من
جملات زیبا برای تسلیت و آگهی ترحیم
رفتی ز دیده و داغت بـه دل ماست هنوز
هر کجا مینگرم روی تو پیاست هنوز
آن قدر مهر و وفا بر همگان کردی تونام نیکت همه ی جا ورد زبانست هنوز
***
رفت ان یار داغ و صد اندوه
بـه دل داغ دار یار نهاد
ما پس ز ماندگان قافلهایماو بـه منزل رسید و بار نهاد
***
پدرم دیده به سویت نگران است هنوز/ غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو/ نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
دوبیت شعر برای آگهی ترحیم
گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارند
بخت بد بین کـه فلک گوهر ما برده بـه خاک
گرچه من دیگر نمیبینم گل روی تو را / خاطراتت را در این غم خانه مهمان میکنم
گوهر یکدانهام ای نازنین بابای من / تا ابد یاد تو را در سینه مهمان میکنم
***
یاران مددی پرم بـه خاک افتاده اسـت
قلبم، جگرم، سرم، بـه خاک افتاده اسـت
سرتاسر روزگار مـن پاییز اسـت
تا سرو صنوبرم بـه خاک افتاده اسـت
متن آگهی ترحیم
گلها همـه سر زِ خاک بیرون آرند
الا گل مـن کـه سر فرو برده بـه خاک
***
نمک بر زخم مـن شیرین تر از خواب سحر گردد
جگرها خون شود تا پسر مثل پدر گردد
پدر در کودکی دست پسر گیرد
بـه امیدی کـه در پیری پسر دست پدر گیرد
خانه مان تاریک شد بی نور رویت ای پدر
دستمان کوتاه شد از جستجویت ای پدر
نیست باور پدر جان از چـه کندی زما
بعد از این از کـه گیریم عطر و بویت ای پدر
شعر آگهی ترحیم جوان
جوان نازنین در خاک رفتیاز این دنیای غم غمناک رفتیزدی آتش بـه جان دوست دارانچو گل پاک آمدی و پاک رفتی
***
خانه مان تاریک شد بی نور رویت اي پدر
دستمان کوتاه شد از جستجویت اي پدر
نیست باور پدر جان از چه کندی زما
بعد از این از کـه گیریم عطر و بویت اي پدر
خوشا آنان کـه الله یارشان اسـت
کـه صد قل و هوالله کارشان اسـت
خوشا آنان کـه دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان اسـت
شعر آگهی فوت
گفتم کـه چرا رفتی و تدبیر تو این بودگفتا چه توان کرد کـه تقدیر همین بودگفتم کـه نه وقت سفرت بود چنین زودگفتا کـه نگو مصلحت دوست دراین بود
***
پدرم سایه تو تکیه گاه بود مرا
پند و اندرز تو پویای رهی بود مرا
باورم نیست غروب و سالی بگذشت
هر زمان چشم به راهت نگهی بود مرا
***
این گنج نهان در دل خانه پدرم بود
هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود
هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند
هم نام بلندش سند معتبرم بود
بهترین اشعار برای آگهی ترحیم
بوسه بر عکست زنم ترسم کـه قابش بشکند
قاب عکس توست اما شیشۀ عمر مـن اسـت
بوسه بر مویت زنم ترسم کـه تارش بشکند
تار موی توست اما ریشهی عمر مـن اسـت
اي سرخ گل، کـه باد ربودت ز باغ من
گفتی بـه باد خیره، چه بر باغبان گذشت؟
***
پدرم سایه تو تکیه گهی بود مرا/ پند و اندرز تو پویای رهی بود مرا
باورم نیست غروب و سالی بگذشت / هر زمان چشم به راهت نگهی بود مرا
***
دیدی اي دل کـه خزان با گل و گلزار چه کردتیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کردشعله شمع بـه آرامی و مظلومی سوختداغ ان با دل پروانه بی یار چه کرد
این گنج نهان در دل خانه پدرم بود/ هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود
هرجا که ز من نام و نشانی طلبیدند/ هم نام بلندش سند معتبرم بود!
***
نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد
جگرها خون شود تا پسر مثل پدر گردد
پدر در کودکی دست پسر گیرد
بـه امیدی کـه در پیری پسر دست پدر گیرد
شعرهای آگهی ترحیم و اعلامیه
باورم نیست پدر رفتی و خاموش شدی ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
پدر در سوگ تو دلهای ما پیوسته میگرید
سراسر همچو شمعی بی نفس آهسته میگرید
تویی در خاطر ناشاد ما، تا آخرین لحظه
به یادت چشم ما، چون ساغر بشکسته میگرید
***
گرچه من دیگر نمیبینم گل روی تو را / خاطراتت را در این غم خانه مهمان میکنم
گوهر یکدانهام ای نازنین بابای من / تا ابد یاد تو را در سینه مهمان میکنم
شعر آگهی ترحیم رسمی آماده
این گنج نهان در دل خانه پدرم بودهم بال و پرم بودو همی تاج سرم بودهرجا کـه زمن نام و نشانی طلبیدندهم نام بلندش سند معتبرم بود
***
گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارندبخت بد بین کـه فلک گوهر ما برده بـه خاک
***
بـه صداقت صدای قشنگت، بـه لطافت عاطفهات،
بـه محبت و مهربانیات، بـه زیبایی چهره معصوم و قشنگت،
تنها با یاد شیرین زبانیهایت دلخوشیم
متن مراسم چهلم از مشفق کاشانی
اگر نسیم سبکبال ره به کوی تو داشت چو غنچه آگهی از راز تو به توی تو داشت
پس از تو سبزه به زردی نشست و باغ گریست که پیش از این گل اندیشه رنگ و بوی تو داشت
***
رفتی و از دیده داغت بـه دل ماست هنوز
هر کجا مینگرم روی تو پیداست هنوز
مطمئن باش کـه مهرت نرود از دل ما
مگر ان روز کـه در خاک شود منزل ما
***
وقتی ز دست ما و نماند از برای ما
غیر از غمی ، شکسته دلی، جان خسته ایتو مرغ جاودان بهشتی شدی ولی
داند خدا که پشت پسر را شکسته ای
شعر آگهی ترحیم مادر بزرگ
هر کـه را خوابگه آخر مشتی خاک اسـتگو چه حاجت کـه بـه افلاک کشی ایوان راماه کنعانی من مسند مصر ان تو شدوقت ان اسـت کـه بدرود کنی زندان را
این گنج نهان در دل خانه پدرم بود/ هم بال و پرم بود وهمی تاج سرم بود
هر کجا که زمن نام و نشانی طلبیدند/ هم نام بلندش سند معتبرم بود
***
اي پدر بی تو در ظلمتیم دیده نورانی من
بی تو اشک و غم وحسرت همه ی مهمان منند
شعر سالگرد فوت از محمدرضا عبدالملکیان
حالا که رفتهای / این روزها دلتنگم / دلتنگم که رفته اند / آن روزها
حالا که رفتهای / پس چرا نرفتهای؟! / این عینک / این تبسم / و رقص همین موها / در پرنیان پنکۀ مقابل
حالا که رفتهای / باز هم برایت نامه می آید / به بیابان می روم / نشانی تازه ات را نمیدانم
حالا که رفتهای / ما ماندهایم / با تمام حرفهای نا تمام / چارهای نمانده / باز هم سلام
حالا که رفتهای / از رودسر تا گتوند / همۀ گیاهان همین را می گویند / « گلی گم کرده ام … »
حالا که رفتهای / پرندهای آمده است / در حوالی همین باغ روبه رو / هیچ نمیخواند / فقط می گوید / کو کو؟
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل یک روز خنده کردم و عمری گریستم
***
پدرم قامت تو تکیه گاهی بود مرا
گفته هایت چو چراغی به رهی بود مرا
رفتی از دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا مینگرم روی تو پیداست هنوز
شعر آگهی ترحیم کودک و بچه
کاش ان شب را نمی آمد سحرکاش گم می شد در راه پیک بد خبرتا پدر رفت ان سحر از پیش روبی نشان را خاک تیره شد بـه سر
***
رفتی وآتش زدی بر جسم وجانم اي پدر
گشته تاریک از فراقت آشیانم اي پدر
چون بـه یاد آرم محبتهاي دیرین تو را
میرو از کف برون تاب و توانم اي پدر
***
دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من
بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم منتقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد
محروم ز دیدار گل روی پدر کردسخت است که دیدار رود تا به قیامت
رویاست پدر، آید از این در به سلامتشب را به خیالش به سحرگاه رسانم
از حکمت الله دگر هیچ ندانم
شعر آگهی ترحیم مادر
مادر بهشت من همه ی آغوش گرم توست
گوئی سرم هنوز بـه بالین نرم توست
پیوسته در هوای تو چشم در جستوجو
هر لحظه با خیال تو جانم بـه گفتگوست
***
بعد پرپر شدنت اي گل زیبا چه کنم
من بـه داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائی ست بـه جز داغ جوانمن بـه دردی کـه بر او نیست مداوا چه کنم
***
ای چرخ فلک خرابی از کینه توست/ بیدادگری شیوه دیرینه توست
ای خاک اگر سینه تو بشکافد/ بس گوهر قیمتی که در سینه توست