شعر بهار
برای ما ایرانیها فصل بهار نماد سال جدید، نو شدن همه چیز و شروعی دوباره هست. در این پست برای شما مجوعه زیبای شعر بهار را جمع آوری کردهایم.
شعرهای زیبا با مضمون بهاری
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دلفروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش ومگوزدی که امروزخوش استخیام
****
نوروز بزرگم بزن ای مطرب امروز
زیرا کـه بود نوبت نوروز بـه نوروز
کبکان دری غالیه در چشم کشیدند
سروان سهی عبقری سبز خریدند
بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند
شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند
منوچهری
****
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
از شام تو قدر آید وز صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روزسنایی غزنوی
برخیز که می رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد زپیش ایوان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم عشق پنهان
بر خیز که باد صبح نوروز
در باغچه می کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
سعدی
متن شعرهای عاشقانه بهاری
خمر من و خمار من
باغ من و بهار من
خواب من و قرار من
بى تو به سر نمىشود
****
بهار با همه ی جلوه و جمال، گلی
به پیش سینهی پیراهن بهارهی توست
من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار
تا این دو یکی نشد نیامد گل و خاراین خار و گل ارچه شد مخالف دیدار
بر چشم خلاف بین بخند ای گلزار
****
می آیی،
و همه میبینند
که با یک گل هم
“بهار” میشود
متن شعر نو بهاری
من پاییز را جارو میکنم،
زمستان را پارو میکنم،
تابستان را میشویم تا همیشه بهار باشد؛
من رفتگرم،
آفتاب و آب و باد همکاران من هستند؛
اما کاش میتوانستم دلهای مردم را هم آب و جارو کنم !
قیصر امینپور
****
چه کسی میگوید با یک گل بهار نمیشود؟!
تو آمدهای و بهار
در تمام شهر ریشه کرده است
از تو حرف میزنم
چنان نوبرانه میشوم
که بهار هم دهانش آب میافتد !
احمد شاملو
****
بهار آمد، بهار من نیامد
گل آمد،
گل عذار من نیامد!
برآوردند سر از شاخ گلها
گلی بر شاخسار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا،
چراغ شام تار من نیامد؛
جهان در انتظار آمد به پایان
به پایان انتظار من نیامد!
مشفق کاشانی
عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد
اینگونه هزار عید با هم داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
سال نو مبارک
****
بهار تویی
که می آیی و دستهایم
شکوفه میدهند ناغافل!
تویی که با تمام خستگی
باز هم آرامشی!
باز هزار ستارهی بی افول
هزار پروانهی بیقرار
هزار شوق بیدلیل را
در خلوت آغوش من میریزی انگار
بهار تویی
شعر دوبیتی زیبای بهار
مژده ای دل که دگرباره بهار آمده است
خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است
به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی
این پیامی است که از دوست به یار آمده است
شاد باشید در این عید و در این سال جدید
آرزویی است که از دوست به یار آمده است
****
باغ در ایام بهاران خوش است
موسم گل با رخ یاران خوشست
چون گل نوروز کند نافه باز
نرگس سرمست در آید به ناز
****
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موکب خجسته، درود
به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل
به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود
عید آمده سر به سبزه وگل بزنیم
با برگ شقایقی تفال بزنیم
هر چند که دوریم زهم با دم عشق
بین دلمان تا به ابد پل بزنیم
شعر کودکانه درباره بهار
بهار آمد، گل آمد
نسرین و سنبل آمدگل های سرخ و زیبا
در باغ خانه ی ماچشم ها را باز کردند
با خنده ناز کردندبنفشه دسته دسته
کنار جو نشستهدر روز آفتابی
در آسمان آبیپرنده ی خوش آواز
پر زد و کرد پروازبهار آمد، گل آمد
نسرین و سنبل آمد
****
آهای آهای بهاره
عید اومده دوباره
گل های زرد و لاله
روئیده هر کناره
بهاره و بهاره
بهار صفا میاره
بلبل رو شاخه گل
گنجشکه رو چناره
داره آواز می خونه
این آغاز بهاره
بهاره و بهاره
بهار صفا میاره
****
بهارم و بهارم
شادی با خود میارمشکوفههای سفید
گلهای تازه دارمسه ماه دارم همیشه
فروردین اولیشهاردیبهشت و خرداد
ماههای آخریشه
****
بازم بهار می خواد بیاد مهمون خونه ها بشه
می خواد یه کاری بکنه لبها به خنده وا بشه
پروانه ها رو میاره پر بزنن تو باغچهها
صورت گل را ببوسن حرف بزنن با باغچهها
آدم ها رو وا می داره خونه تکونی بکنن
بلبلا رو وا می داره تا نغمه خونی بکنن
به ابر می گه بازم ببار به روی هر شهر و دیار
بازم شکوفا می کنه گلها رو توی سبزهزار
بهار میاد با یک سبد پر از گلای رنگارنگ
روی لبات جا میذاره یه خنده ناز و قشنگ
****
خبر خبر خبردار، گل آمده به بازار
یکی، دو تا، نه، ده تا، نه ده، نه صد، چه بسیار
به برف و سرما گفته، برو خدا نگهدار
خبر خبر شبانه، درخت زده جوانه
دوباره بر سرش بست، شکوفه دانه دانه
به روی شاخه ای ساخت، پرستو آشیانه
خبر خبر خبرهاست، میان باغ غوغاست
کدام را بگویم، که هرچه هست زیباست
خلاصه خبرها، بهار خوب و زیباست
شعر در مورد بهار و عید نوروز
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
حافظ شیرازی
****
این بوی بهار است که از صحن چمن خاست
یا نکهت مشک است کز آهوی ختن خاست
انفاس بهشت است که آید به مشامم
یا بوی اویس است که از سوی قرن خاست
این سرو کدام است که در باغ روان شد
وین مرغ چه نام است که از طرف چمن خاست
خواجوی کرمانی
****
گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین
****
ای نیم تو سنگ و نیم دیگر آهن
با این همه غم ببین چه کردی با من
پاییز شدم، دعایت مقبول افتاد
حالا دل تو بهار، چشمت روشن!
شعر کوتاه خاص برای فصل بهار
دوست میدارم در تو
بوی خوش را و نه شکوفه را
نبض را و نه جسم را
وزش آرام باد را
در میان شاخه هایت
و نه شاخه های خشک را
****
بهار که رفتن اسفند
و آمدن فروردین نیست!
بهار یعنی
جای بوسههای مردی که تو باشی
روی گونههای زنی که من باشم
شکوفه بدهد !
****
درختان پر شکوفه بادام را دیگر فراموش کن
اهمیتی ندارد دراین روزگار
آنچه را که نمیتوانی بازیابی به خاطر نیاور
موهایت را در آفتاب خشک کن
عطر دیرپای میوهها را بر آن بزن
عشق من، عشق من
فصل پاییز است.
****
حرف های زیادی روی دلم مانده است
یعنی میشود با بهار بیایی
و تمام دوستت دارمهایم
روی صورتت شکوفه بزنند؟!
****
بهار، نام توست
وقتی که در همهمهی سبز دلم
دوستت دارم گفتنت
شکوفه می زند.
شعر با موضوع فصل بهار
من از تأمل بهار برمیگردم
و احساسم با بوی شکوفهها گره خورده ست
بهار فلسفه ساده ایست که
بدانیم زمین عرصه کوچ ست
سلمان هراتی
****
هزار گل اگرم هست، هر هزار تویی
گلند اگر همه اینان، همه بهار تویی
حسین منزوی
****
دلم هوای تازه میخواهد
بهار میخواهد
باران میخواهد
شکوفه و گل میخواهد
اینها بهانه است
دلم تو را میخواهد
مریم علوی
صبح است و هوای دل من
مثل بهار است
پلکی بزن و
صبحبخیر غزلم باش
مجتبی رافعی
شعر عاشقانه بهاری
کاش
باران بزند
سبزهها مست شوند
باد غوغا بکند
لای موهای بهار
پیچکِ خاطرهات
از تنِ پنجرهی فاصله بالا برود
و به دندان دو دنیا و هزاران آدم
گرهی ماندنِ تو
وا نشود
***
چنان که یخ زده تقویمها اگر هر روز
هزار بار بیاید بهار، کافی نیست
فاضل نظری
****
این سان که با هوای تو در خویش رفتهام
گویی بهار در نفسِ مهربانِ توست
حسین منزوی