اشعار عید نوروز و بهار

به بهانه نزدیک شدن به سال نو و فصل زیبای بهار اشعار عید نوروز و بهار را در اینجا برای شما دوستان گرامی قرار داده ایم تا با خواندن این اشعار زیبای عید نوروز و بهار ، لذت کافی رو برده و این اشعار عید نوروز و بهاری رو برای دوستان و آشنایانتان در سال جدید ارسال کنید تا بتوانید با استفاده از این اشعار جدید عید نوروز و بهار فرا رسیدن سال نو را به آنها تبریک بگویید . ما رو با اشعار عید نوروز و بهار همراهی کنید .
اشعار زیبای عید نوروز و بهار
دوباره آمد از راه
بهار سبز و زیباجوانه زد درختان
در ده کوچک ماپروانههای رنگی
میرقصند روی گلهادر دشت و در بیابان
در باغهای زیبامادربزرگ خوبم
دوباره سفره چیدههفت سین سفره گوید
که سال نو رسیده
****
بازار گل و سبزه
ببین چقدر شلوغه
وقتی میگن عید اومده
یک حرف بی دروغه
رفتن بـه دشت و صحرا
چه کیفی داره هر سال
با صحت و سلامت
خدا را شکر گذاریم
با اشعار بهاری
چیزی ما کم نداریم
****
کودک من، بهارمن
مایه ی افتخار من،
عیدت مبارک
کودک مهربان من،
بلبل خوش زبان من،
عیدت مبارک

بهار و عید نوروز
کلاغه روی دیوار
صدا میکرد قار و قار
می گفت خبر خبردار
اومده فصل بهار
با اشعار نوروزی
خاص ترین اشعار عید نوروز و بهار
وقت آن شد که به گل حُکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها
قیصر امین پور
****
سالی در راه است
پر برکت ، پر خیرکه اگر خواهی
نیست در آن حسرتبرف ها آب شدند
غصه ها از ما دوریک دل خوش دارم
که شده سنگ صبورتو در این خانه تکانی بتکان
هر چه از درد حکایت میکردبگذار پاک شوی از غم ها
خالی شوی از دوده ی دردمیلاد جانمحمدی

نوروز بزرگم بزن اي مطرب امروز
زیرا کـه بود نوبت نوروز بـه نوروز
” منوچهری “
****
سپیده دم نسیمی روح پرور
وزید و کرد گیتی را منور
ز بس بشکفت گوناگون شکوفه
هوا گردید مشکین و معطر
شعر های بهاری با مضمون عید نوروز
بگشا نقاب از رخ باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لاله عذارن
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید
گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
****
عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند
و ز شاخه گل داد دل زار گرفتند
نوروز همایون شد و روز می گلگون
پیمانه کشان ساغر سرشار گرفتند
****
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز

علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست
تا رباید گلهی قاقم برف از سر کوه
بزک تابش خورشید به یغما برخاست
****
عید آمده سر به سبزه و گل بزنیم
با برگ شقایقی تفأل بزنیمهر چند که دوریم ز هم با دم عشق
بین دلمان تا به ابد پل بزنیم
ویژه ترین ابیات درباره ی فصل بهار
دی شد و بهمـــن گذشت فصل بهاران رسید
جلوه ی گلشن بـه باغ همچو نگاران رسیـــد

همه ساله بخت تو پیروز بادهمه روزگار تو نوروز باد
****
هر چلچله بیقرار برمی گردد
خوشبختی روزگار برمی گردد
لبها رز قرمزند و چشمانت برگ
با خندۀ تو بهار برمی گردد
****
عید آمد و عید آمد
یاری کـه رمید آمد
عیدانه فراوان باد
تا باد چنین بادا !

بهاری داری از وی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز
گلی کو را نبوید آدمی زاد
چو هنگام خزان آید برد باد
شعر نوروزی از شاعران ایرانی
اي نوبهار خندان از لامکان رسیدی
چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی
خندان و تازه رویی سرسبز و مشک بویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدیمولانا
****
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشیحافظ
****
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
خیام
****
بوی باران ؛ بوی سبزه ؛ بوی خاک
شاخه هاي شسته ؛ باران خورده ؛ پاک
آسمان آبی و ابری سپیدبرگ هاي سبز بید
عطر نرگس رقص بادنغمه ء شوق پرستو هاي شاد
خلوت گرم کبوتر هاي مست….
نرم نرمک میرسد اینک بهار
فریدون مشیری
****
چند گویی که چو هنگام بهار آید
گل بیارید و بادام به بار آید
روی بستان را چون چهره ی دلبندان
از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید
این چنین بیهوده ای نیز مگو با من
که مرا از سخن بیهوده عار آید
شصت بار آمد نوروز مرا مهمان
جز همان نیست اگر ششصد بار آید
ناصرخسرو
شعر بهاری در وصف سال نو
چون پرند نیگلون بر روی بندد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسارخاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
بید را چون پر طوطی برگ روید بی شماردوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حبذا باد شمال و خرما بوی بهار

ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزیز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزیبه صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزیسخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزیجدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزیمی اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
****
هوا هوای بهار است و باده باده ی ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شرابدر این پیاله ندانم چه ریختی ؛ پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آبفرشته روی من ؛ اي آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاببه جام هستی ما ؛ اي شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ؛ اي چراغ ماه بتابگل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس اي چشم سرنوشت بخوابمگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم ازین جهان خراب
****
بگشا نقاب از رخ باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید
گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
****
ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید
کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید
چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید
تو را مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید
بهار امسال پنداری همی خوشتر ز پار آید
و زین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید
بدین شایستگی جشنی، بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
شعر ادبی عید نوروزی
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
****

امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
بر ما هوس تازه پیچیده مبارک باد
گلها چون میان بندد بر جمله جهان خندد
ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارک باد
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
بی گفت زبان تو بیحرف و بیان تو
از باطن تو گوشت بشنیده مبارک باد
****
خیمه نوروز بر صحرا زدند
چار طاق لعل بر خضرا زدند
لاله را بنگر که گویی عرشیان
کرسی از یاقوت برمینا زدند
****
برخیز که می رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
بر خیز که باد صبح نوروز
در باغچه می کند گل افشان
****
بهاری داری از وی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز
شعر تبریک نوروزی و بهاری
با تو از خاطره ها سرشارم
جشن نوروز تو را کم دارم
سال تحویل دلم میگیرد
با تو تا آخر خط بیدارم
****
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
****
گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین
روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر
برترینش کن برایم این زمان و این زمین
عید نوروز بر شما مبارک

دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمر جاویدان بماند
خدا را می دهم سوگند بر عشق
هر آن خواهی برایت آن بماند
شعر درباره حال و هوای نوروز
بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی ، بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنمشادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه های عیدیفکر قاشق زدن یه دختر
شوق یک خیز بلند از روی بته های نور
***
من به باغ گل سرخ
همره قافله رنگ و نگار
رقص رنگین شکفتن را
در چشمه نور
مژده دادم به بهار
****
عید نوروز می رسد از راه
شادی از روی خانه میبارد
پدرم با چه دقتی دارد
بوته های بنفشه میکارد
مادر مهربان من از صبح
شستشو کرده هر چه را بوده
پرده را شسته ، شیشه را شسته
نیست در خانه ، ذرهای دوده
تازه وقت غروب هم مادر
خسته ، اما برای شادی ما
مینشیند لباس میدوزد
تا بپوشیم روز عید آن را



