شعر مهد کودکی
اشعار زیبای کودکانه و کاربردی برای مهدکودک ها. شعر های زیبا، دانشین، دارای ریتم و جذاب برای بچه ها ی دوست داشتنی رو اینجا و با ما پیدا کنید و لذت ببرید.
شعر زیبای مهدکودکی
پرنده قشنگی توی قفس نشسته
دیوارهای قفس بال و پرش رو بسته
با چشمای نازشون خیره شدن به ابرها
دوست داره پر بگیره به آسمون زیبا
پرنده توی قفس دوست نداره بمونه
دوست داره شاخه ها رو پر بگیره بمونه
بیا پرنده ها را توی قفس نذاریم
گناه دارن بچه ها ما اونا را دوست داریم
****
دکتر چه مهربونه درد منو میدونه
زخم منو میبنده با شوخی و با خنده
میگه مریض کوچولو کوچولو و کوچولو
برو بخواب تو خونه دوای تو همینه
تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت
****
تو قفسهای باغ وحش
حیوونهای رنگارنگ
پرنده های کوچولو
میمون و شیر و پلنگ
میمونه شکلک می سازه
مَردُموخوشحال میکنه
با یه دونه توپ سفید
تنهایی فوتبال می کنه
نگاه کنید خرسَرو
ایستاده روی دو پا
خرگوشه رو نگاه کنید
هی می پره رو هوا
طاووس رو نگاه کنید
چه خوشگل و قشنگه
چترشوهی باز می کنه
ناز و خوش آب و رنگه
شب که میشه ستاره ها تو آسمون صف می کشن
دورو برماه می شینند همدل ویک صدا میشند
ابرا میان یواش یواش به ماه سلامی می کنند
فرشته ها تو آسمون گل می ریزن نقل می پاشند
همه میان کنار هم تو چادر شب می شیینند
خدا را با یک دل پاک حمد وستایش می کنند
شعر های دلنشین مهد کودکی
بازم اومد بهار شاد و خندون
با سوسن و با سنبل و با ریحون
باز عمو نوروز برامون آورده
سبزه و گل به جای برف و بارون
****
ما گلهای خندانیم فرزندان ایرانیم
خاک ایران زمین را بهتر زجان میدانیمآباد باشی اي ایران آزاد باشی اي ایران
از ما فرزندان خود دلشاد باشی اي ایرانما باید دانا باشیم هوشیار و بینا باشیم
از بهر حفظ ایران باید توانا باشیمآباد باشی اي ایران آزاد باشی اي ایران
از ما فرزندان خود دلشاد باشی اي ایران
جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی
تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی
گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت نه کسی ز من خبر داشت
دادم به خود یک تکان مثل رستم پهلــــــوان
تخم خود را شکستم اینگونه بیرون جستـــم
****
من گل ها را می بویم، حس بویایی دارم
من گل ها را می بینم، حس بینایی دارممن می شنوم صدا را، حس شنوایی دارم
من می چشم مزه را، حس چشایی دارمنرمی، گرمی، سردی را، حس لامسه دارم
نرمی، گرمی، سردی را، حس لامسه دارم
شعر های کودکانه ی پرطرفدار
پدر بزرگ خوبـــــم همیشـــه مهربـونــه
وقتی که پیشم باشه برام کتاب می خونه
مادر بــــزرگ نــــازم خیلــی برام عزیــزه
هرچی غذا می پزه خوشمــزه و لذیــذه
وقتی با اونها باشم غصــه و غم نــدارم
دنیا برام قشنگـــه هیچ چیزی کم ندارم
****
شب اومد و ستاره
رو آسمون نشسته
نه یک ، نه ده ، نه صدتا
هزار هزار تا دسته
ستاره توی شبها
چراغ آسمونه
مثل گل و بنفشه
تو باغ آسمونه
یک کمی این طرفتر
ماه قشنگ و زیباست
دلش گرفته امشب
برای اینکه تنهاست
****
بابای خوب و نازم
عزیز و دلنوازمتو نعمت خدایی
تو خوب و با وفاییخدا ترا نگهدار
که میروی سر کارقرآن پاک و روشن
گفته است از تو با منحرف ترا دهم گوش
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تورختخواب مخمل آبیش خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونو خریدهقشنگ تر از عروسکم هیچکس ندیده
عروسک من، چشماتو وا کن
وقتی که شب شداون وقت لالا کن
حالا بریم توی حیاط با من بازی کن
توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن
****
چوپونه کجاست؟
تو صحراست
مواظب گله هاست
گله باید چرا کنه
بع وبع و بع صدا کنه
یونجه و شبدر بخوره
علفهای تر بخورهچوپون باید زرنگ باشه
قوی و اهل جنگ باشهجنگ با کی؟ با گرگ ها
صدآفرین ماشالله
زنگوله پا،کنار جو راه می ره
زیر درختهای هلو راه می ره
جست میزند روی دو پا
می زنه زیر شاخه ها
از رو درخت،چندتا هلو
گیر می کنه به شاخ اوباغ هلو که ساکته همۀ وقت
پر از صدای حرف و خنده می شهزنگوله پا،باغ را بهم می زنه
شده درختی که قدم می زنه
شعرهای جذاب کودکانه مهد کودکی
یه پرنده دوست داره آسمون آبی باشه
روزای خوب خدا صاف و آفتابی باشهیه پرنده دوست داره خوب و مهربون باشه
شب پیش ستاره ها روز تو آسمون باشهیه پرنده دوست داره تو دلا غم نباشه
لبا پرخنده باشه درد و ماتم نباشهیه پرنده دوست داره رو زمین جنگ نباشه
همه دل ها شاد باشن هیچ دلی تنگ نباشهیه پرنده دوست داره قفسش باز بمونه
از قفس فرار کنه راحت آواز بخونــــه
آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه
یکی روشنی روز
یکی نور شب افروز
یکی طلای زرده
یکی نقره سرده
یکی پرتو خورشید
به روی خاک پاشید
یکی از ماه زیبا
بتابد بر همه جا
آفتاب مهتاب چه رنگ
چه قدر هر دو قشنگه
****
به مامانا به باباها به مهمونای عزیز اینجا
باز جشنه باز شوره تو مهد کودک ما
خوشحالیم خندانیم چون شاد دل ما
امروز و شاد باشید از غم آزاد باشید لحظه های شیرین با ما همراه باشید
همگیتون صفا آوردین همگیتون صفا آوردین
آی مامانا آی باباها باز دور همیم امروزو اینجا
خوش میگذره خوش میگذره با شما عزیزان
خوشحالیم خندانیم چون شاد دل ما
امروزو شاد باشید از غم آزاد باشید لحظه های شیرین با ما همراه باشید
همگیتون صفا آوردین همگیتون صفا آوردین
****
الســـون و ولســون باز اومده زمستون
سه ماهه فصل پاییز تمومه بچه ها جون
فصل پاییز سراسر مـــهر و آبــان و آذر
حالا ما این سه ماه رو گذاشتیمش پشت سر
چرخ چرخ ، عباسی با همدیگه همــــبازی
آدم برفی می سازیم آدم برفی می سازیم
خورشید خانوم از پشت کوه در اومد
خنده به لب با پیرهن زر اومد
یواش یواش توآسمون که چرخید
یکی یکی ستاره ها رو اون چید
دامنشو تکون داد ونور پاشید
گل باز شد خندید به روی خورشید
دستی کشید وناز کرد اون گلا رو
توی دلم حس کردم من خدارو
شعر های کودکانه کمیاب و مهد کودکی
ببین چه قدر تمیزم
پیش همه عزیزمدستامو صابون زدم
مسواک به دندون زدماتو شده پیرهنم
شونه به مو می زنمشسته شده لباسم
میرم سر کلاسمدوستم دارن بچه ها
میگن بیا پیش ما
****
دریاچه آبی رنگه
توش ماهی و نهنگه
ماهی رو موج می شینه
نهنگ اونو می بینهمی گه نهنگ پرزور
یه وقت نری راه دور
شب که بشه، جای شام
می خورمت هام و هامماهیه از روموجا
می پره توی دریا
زودی شناکنون می ره
به یک جای دور دورآخ که بازم جا می مونه
نهنگ چاق و مغرور
****
عروسک قشنگم هنوز تو رختخوابه
نمی دونه که بیرون آفتاب داره می تابهعروسک کوچولو خواب و دیگه رها کن
ببین آفتاب در اومد پاشو چشماتو وا کنپرنده های روی بوم دارن آواز می خونن
خوب صداشونو گوش کن ببین چه ناز می خوننبه من بگو که وقتی همه جا غرق نوره
با چشمای شیشه ایی دنیای ما چه جوره
****
سلام مداد زردم
بازم نقاشی کردم
آهای مداد آبی
بیداری یا که خوابیآسمونو آبی کن
روزشو آفتابی کن
می خوام چمن بکارم
مدادشو ندارمچمن که آبی رنگ نیست
زرد که باشه قشنگ نیست
مداد آبی و زرد
باید بهم کمک کردرنگ شما هر دو تا
میشه یه سبز زیبا
رنگو رو هم بذارید
اینجا چمن بکارید
****
لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضکاین دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرداین کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه
شعر های کودکانه و مهد کودکی جالب
توپولویم توپولو
صورتم مثل هلو
قد و بالام کوتاهه
چشم و ابروم سیاههمامانه خوبی دارم
میشینه توی خونه
می دوزه دونه دونه
می پوشم خوشگل می شم
مثل دسته گل می شم
کره الاغ کدخدا،
یورتمه میرفت تو کوچه ها:– الاغه چرا یورتمه میری؟
– دارم میرم بار بیارم، دیرم شده، عجله دارم.
– الاغ خوب نازنین،
سر در هوا، سم بر زمین،
یالت بلند و پرمو، دمت مثال جارو،
یک کمی بمن سواری میدی؟
– نه که نمیدم
– چرا نمیدی؟ (!)
– واسه اینکه من تمیزم.
پیش همه عزیزم.
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
****
مرغ قشنگم قدقدقدا می کنه
شاید داره منو صدا می کنه
دونه می خواد تا بخوره
برای من تخم بذاره
یه مشت دونه بر می دارم
برای مرغـم می پاشم
یه کاسه ی آب میارم
جلوی مرغم میذارم
اون می خوره آب و دونه
بعدش میره توی لونه
می خوابه قدقد می کنه
برای من تخم می کنه
****
دوچرخ دارم، قشنگم
قشنگ و رنگارنگم
پاگیره دارم برات
تو پا بزن با پاهات
صندلی گرم و نرم
بشینی و بدی لم
بشین روی صندلی
زود پابزن، فسقلی
با هم بریم بگردیم
شاد بشیم و بخندیم
****
نی نی توی حیاطه
چشمش به آسمونه
منتظره برف بیاد
از ابر، دونه دونه
به ابر میگه: «چرا کم
برف میآری واسه مون
زمستونه! لم نده
بیکار توی آسمون
برفهای دیروز تو
هی چیکه چیکه آب شد
اون آدم برفیای که
ساخته بودم خراب شد
برفهای سردتر بریز
توی حیاط خونه
برفی که زود آب نشه
یکی دو روز بمونه!»
اشعار زیبای مهد کودکی
فصل پاییزه هی برگا میزیزه هی
♪ ♥‿♥ ♪
سرده هوا خیلی دل انگیزه
♪ ♥‿♥ ♪
سرده هوا خیلی دل انگیزه
♪ ♥‿♥ ♪
تو آسمون ها هی صدای باد ها هی
♪ ♥‿♥ ♪
خبر میده از سوز سرما
♪ ♥‿♥ ♪
خبر میده از سوز سرما
♪ ♥‿♥ ♪
توی درختا هی پر از کلاغه هی
♪ ♥‿♥ ♪
به جای بلبل هی خونه ی زاغه هی
♪ ♥‿♥ ♪
این جا اونجا هرجا بانگه کلاغه
♪ ♥‿♥ ♪
این جا اونجا هرجا بانگه کلاغه
****
خنده کنم من
دست بزنم من
پا بکوبم من
جوانم.
در دلم غمی ندارم
زیرا هست سلامت جانم
عمر ما کوتاست
چون گل صحراست
پس بیایید شادی کنیم.
بیایید باهم بخوانیم
ترانهی جوانی را
عمر ما کوتاست
چون گل صحراست
پس بیایید شادی کنیم.
گل بریزم من
از روی دامن بر روی خرمن
شادابم
****
کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیکگریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشهمی گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شمولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستمبراش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودممثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنمسُرت بدم سُرسُره بازی کنم
****
صبح که میشه خروسم میزنه زیر آواز
میگه دیگه بیدار شـــــو کوچولو از خواب ناز
از رختخواب در بیـا خورشید خانم بیداره
زمین چه روشن شده با نور اون دوباره!
پاشو دیگه عزیزم پاشو با لب خندون
سلام بکن به بابا به مادر مهربون
****
یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت : آخ
وایسا، وایسا، کارت دارم
من خرگوش بی آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمونیواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه، بازه
شاید می خواد بخوردم
یا با خودش ببردمپس می رم پیش مامانم
آنجا می مونم
مادر موشه عاقل بود
زنی با هوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به مهمون
گفت ای بچه جون!
این خرگوشه
خیلی خوب و مهربونه
شعر های کودکانه و مهدکودکی دلربا
آی حلزون شاخکی!
کجا می ری یواشکی؟جلو میری یواش و ریزه ریزه
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزهخالهای دونه دونه داری
روی پشتت یه لونه داریساکتی و خجالتی و تنها
بمون توی باغچه خونه ما
****
اتل متل حسنی تو خواب راه می رفت
داشت دوباره به خونه ماه می رفتپیاده بود؟ نه بابا سواره
سوار چی؟ قایق ابر پارهتند و سریع به خونه ماه رسید
ستاره شد صورت ماه رو بوسیدحسنی حالا تو باغ آسمونه
دلش می خواد کنار ماه بمونه
****
قلاب ماهی دارم
گذاشتمش کنارم
می خوام بگیرم از آب
ماهی رو با قلاب
دریا از این جا پیداست
بابام میگه:«چه زیباست!»
تو راه، کمی خوابم برد
ماشین بابا سر خورد
نه دریا بود، نه آب بود
اینا همش تو خواب بود
زیبا و رنگین خوشحال و آزاد در باغ می گشت پروانه ای شاد
هر جای بالش رنگی دکر داشت دو شاخک ناز بالای سر داشت
یا قصه می گفت در گوش گل ها یا تاب می خورد بر دوش گل ها
کاشکی پروانه بودم در باغ و صحرا پر می گشودم
می رفتم این سو می رفتم آن سو در جستجوی گل های خوش بو
اشعار مهدکودکی دلنشین
اي بچه بي دندون
نرو سراغ قندونكمتر بخور شيريني
شب خواب بد مي بينيخواب يه كرم گنده
كه دندوناتو خورده ( ۲ )زود باش برو مسواك كن
تا همه شو نخوردهبچه خوب هميشه
دندوناشم تميزه
***
امروز چـه روز خوبیست
روز قشنگ کودک
روز جهانی توست
باشد بر تـو مبارک
پوست هرکی یه رنگه
سرخ و سیاه و سفید
هر آدمی را خدا
بـه یک شکلی آفرید
اگر باشیم متحد
جهان میشه گلستان
****
تا تلفن صدا کرد
خندهکنان دویدم
صدای بابایم را
از توی آن شنیدم
شنیدم او لپم را
مثل همیشه بوسید
من این جا خنده کردم
بابا از آن جا خندید
وقتی که خنده میکرد
انگاری پشت در بود
صدای بابا اینجا
اما خودش سفر بود
***
شب، شب، شب
شب اومد ـ کدوم شب؟
اون که موهاش سیاهه
رو دامنش یه ماهه
ـ کدوم ماه؟
ـ اون که تو آسمونه
قشنگه، مهربونه
چادر نقره داره
دور و برش پر شده از وب
ـ کدوم، کدوم وب ؟
ـ وب ای که مثل یک چراغه
مثل گلای یاس توی باغه
میخوام بیاد پایین منو ببینه
مثل گلی رو دامنم بشینه