متن زیبا برای مادربزرگ
مادربزرگ ها مهربان ترین انسان ها در زندگی هر شخصی هستند. به همین دلیل متن زیبا برای مادربزرگ ها آماده شده است که شما عزیزان بتوانید با بهترین جملات به مادربزرگ های عزیزتان ابراز احساسات کنید.
متن زیبا برای مادربزرگ
مادربزرگم همیشه میگفت:
قلبت که بینظم زد، بدون که عاشقی …
اشکت که بیاختیار سرازیر شد، بدون که دلتنگی …
شبت که بیخواب گذشت، بدون که نگرانی …
روزت که بیشوق آغاز شد، بدون که نا امیدی …
سینهات که بیجا آه کشید، بدون که پُرحسرتی …
دلت که بیدلیل گرفت، بدون که تنهائی …
امروز تو نیستی مادربزرگ، امّا …،
اما من به همهٔ اون حرفات رسیدم!
ای کاش قبل از رفتنت، چارهٔ این وقتایی که برام پیشبینی کردی رو هم میگفتی …!
****
مادر بزرگ قسم به تو که تویی نور کردگار
یزدان تو را ز نور وفا آفریده است
نازم به آن شکوه و به آن عزت و مقام
جنت به زیر پای تو خوش آرمیده است
****
مادر بزرگ عزیز و دوست داشتنی من
بودن آدم هایی مثل تو یعنی دنیا هنوز جای قشنگیه برای زندگی و بودن
دستاتو می بوسم و برات آرزوی سلامتی دارم..
مادربزرگ عزیزم
تویی که در تبار معصومانه نگاهت،
چشمان خسته من ستاره میچیند.
خوشآهنگترین نغمههای هستی نثار قلب خسته و صبورت.
دوستت دارم …
متن در مورد پدربزرگ مادربزرگ فوت شده
آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادربزرگشون هدیه بخرن اما پول ندارن
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن
وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر بزرگ ندارن!
به سلامتی همه مادربزرگای دنیا
****
از تمام دلتنگی ها، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم
باید اعتراف کنم مادربزرگم که میخندد خوشبختم!
مادری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه، حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره .
قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!!
****
مادربزرگ عزیزم
تویی که در تبار معصومانه نگاهت،
چشمان خسته من ستاره میچیند.
خوشآهنگترین نغمههای هستی نثار قلب خسته و صبورت.
دوستت دارم …
متن درباره مادربزرگ از دست رفته
مادر بزرگ
که خدا نور به قبرش بباره می گفت:
عاشق که باشی هرگز نخواهی مرد
اما، خودش مرد
چه پارادوکس بزرگیست عشق!
رضا کاظمی
****
زمین بایر دل را نهال عشق می کارم
به پایش هر شب و هرروز سیل اشک می بارم
ازآن سرمست یک روزی درختی می شود سرسبز
که بر آن حک کنم مادربزرگ همیشه دوستت دارم
****
کوچه خاطرات من پر از عطر اقاقیهاست
پر است از زمزمه دعاهای مادربزرگ
پر است از گرمی کرسی در دل سرد زمستان
و قصههای شیرین و بیکینه مادربزرگ
و پر است از صدای خندههای شاد و کودکانهی ما
مادر بزرگ یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!
مادربزرگ یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی!
مادربزرگ یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری!
مادربزرگ یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد!
مادربزرگ یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
مادربزرگ یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن….
****
پنجشنبه است و
دوباره دلم
برای کسانی که ندارمشان تنگ است.
پنجشنبه است و
چقدر جای خالی مادر بزرگ عزیزم را
زیاد احساس میکنیم.
متن ناب و زیبا برای مادر بزرگ
باز واسهء مادربزرگ، تنگه دلم، تنگه دلم!
تحمّلم سر اومده، فِک نکن از سنگه دلم!
میخوام به یادِ اون عزیز، پلکامُ رو هم بذارم
تا لحظهء دیدن ِ اون، دردُ بی مَرهَم بذارم
قند خون مادر بزرگ بالاست
دلش اما همیشه شور می زند برای ما
اشکهای مادر بزرگ, مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید
حرفها دارد چشمان مادر بزرگ گویی زیرنویس فارسی دارد
دستانش را نوازش می کنم داستانی دارد دستانش
****
تک تک قصه های مادربزرگ به حقیقت پیوست!
او راست می گفت:
همیشه “یک بود یکی نبود”
گــــاهی “رسیدن به هم قسمت نیست”
“بالا رفتیم ماست بود” “بودنمان راست بود”
“پایین آمدیم دوغ بود” “عشق همش دروغ بود”
نمی دانم آن پیر زن
این روزها را ازکجا دیده بود؟؟؟؟؟
****
مادربزرگ دوست داشتنی من
بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده میکند
و دیدار تو، عشق را در دلم به ارمغان میآورد
خدایا کمکم کن قلب رئوف و قشنگ این فرشته زمینی ات را
هرگز نلرزانم و آسمان آرزوهایش را خراب نکنم
نبودن هایى هست که هیچ بودنى جبرانشان نمیکند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمیشوند و تو آنگونه ای مـــــــــــــــادربزرگ …
دلنوشته برای مادربزرگ
این شهر
شهر قصه های مادر بزرگ نیست
که زیبا و آرام باشد
آسمانش را هرگز آبی ندیده ام
من از اینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمیکند
که فانوسی داشته باشم یا نه
کسی که می گریزد
از گم شدن نمی ترسد
****
نبودنهایى هست که هیچ بودنى جبرانشان نمیکند
و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمیشوند
و تو آنگونهای مادربزرگ …
****
مادر بزرگ مهربانم که از کودکی با داستان هایت
خو گرفته ام و بزرگسالی ام را با نقاشی هایت جهت داده ام
چه شیرین است، اختلاط عینیت و ذهنیت در پس نقاشی و قصه هایت.
زیبایم دوستت دارم. و می توانم در لایه لایه چروک های صورتت زیبایی را ببینم.
****
وقتی بجای کلاغ در آن بازی کودکانه گفتم: مامان بزرگ پـر؛
خندیدی و گفتی: من که پر ندارم!!!
بزرگ تر که شدم فهمیدم، تو هم پر داشتی…
****
مادربزرگ عزیزم
تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است،
از تبار فاطمهای و گویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشتهاند،
پس همیشه دعایم کن، چرا که دعایت سرمایه فردای من است.
جملات ناب در مورد مادربزرگ
بشریت ، پیشرفت اخلاقی و انسانی خود را مدیون کهنسالان است
در کهنسالی ، انسان عاقل و فرزانه می شود و
تجربه های خود را به نسل های بعد انتقال می دهد
بدون کهنسالی ، بشریت راکد می ماند
اگر چه بود او مادربزرگم…
درون سینه قلب کوچکی داشت
زمانی که برایم قصه می گفت…
نگاهش رنگ و بوی کودکی داشت
****
مادر بزرگ خوبم
تو مفهوم خرد، تجسم صبر، دریای دانش و اقیانوس تجربه هستی
از تو باید همیشه آموخت …
عمرت دراز و پربرکت باد.
****
کنار پنجره ی ایوان ، روی طاقچه گلدان بود
درخت سیب ، بهار که میشد صدایم میکرد
سایه اش را می گویم
همان جایی که استکان و قوری برای چای خوردن بود
مادربزرگ یادت هست ؟
دلم همیشه برای قصه های شیرینت تنگ میشد
حالِ تو هم بد می شد اگر حالِ دلم بد می شد
بهار که می آمد ، حوضِ ماهی ها چه خوش رنگ میشد
اصلا تمام خوشبختی ها درونِ خانه ی تو جمع میشد
مادربزرگ یادت هست ؟
با خندیدنت چینیِ شکسته ی دلم بند میشد
دستِ خودم نبود ؛ می مردم اگر یک مو از سرت کم میشد
بهار که می آمد می گفتی : دختری زیبا درونِ کوچه ها قدم می زند
بهار را می گفتی …
وقتی تمامِ درختان به شوقِ دیدنش شکوفه می دهند !
یادت هست ؟
****
مادربزرگ مثل مدادیست که هر روز تراشیده شدن و کوچک شدنشو میبینیم و حس میکنیم تا وقتی که تموم بشه و پدر مثل خودکاریست که هرچقدر هم که باهاش بنویسیم تغییری در ظاهرش احساس نمیشه چون از درون خالی میشه ، فقط یه روز باخبر میشیم که دیگه نمینویسه . . .
متن کوتاه در مورد مادربزرگ فوت شده
توای مادربزرگ من کجا رفتی دلم تنگ است
دگر لبهای خشکم را به روی خنده خواهم بست
دلم میخواهد ای مهرو به سویت پربگیرم من
کنار قبر تو امروز همین حالا بمیرم من
****
طاقت این روزهای من
مدیون خاطراتی است که بوی قصههای شیرین مادربزرگ را میدهد …
این حس آشنا مرا با خود تا دور دستها میبرد …
به آغوش گرم مادربزرگ
به یاد تمام مادربزرگان آسمانی
****
موی سپید و کمر خمیده ات
حکایت از پیری وجودت دارد
ولی دلت زنده است و امیدوار از پیمودن موفقیت آمیز راه های پرپیچ و خم زندگی
****
یاد خانه مادر بزرگ بخیر،
آب تنی هندوانه در حوض فیروزهای
بوی نم کاهگل،
ایوان و صدای غلغل سماور
و تسبیح مادر بزرگ …
فهمیده ام مادر بزرگ ها گوهری تکرار نشدنی هستند
****
اگر چه بود او مادربزرگم. درون سینه قلب کوچکی داشت. زمانی که برایم قصه می گفت. نگاهش رنگ و بوی کودکی داشت.
جملات کوتاه در مورد مادر بزرگ
کفش های کهنه مادربزرگ یادگار سال های خستگی است یادگار لحظه های پرصداست یادگار پیچ و تاب زندگی است.
****
چشم من بیا من رو یاری بکن
گونههام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری میشه کرد
کاری از ما نمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
****
اتفاقهایی هست که حسرت آن تا همیشه باقی میمانند
مثل حسرت یک بار دیگر بوسیدن دستان مادربزرگ
مادر بزرگم آخرِ همهی تلفنهایش
میگفت:
کاری نداشتم که!
زنگ زده بودم صداتان را بشنوم
ما هم که جوان و جاهل،
چه میدانستیم صدا با دل ِ آدم
چه میکند . . .
جمله کوتاه در مورد مادربزرگ
مادربزرگ مادر بزرگ کجایی
نگو که توی خواب قصه هایی
چشمای ما به راه تو نشسته
تو این هزارو یک شب جدایی
***
مادر بزرگ یعنی عشق، یعنی مهربونی،
یعنی شیرینی زندگی، یعنی خندههای بیصدا،
یعنی نگاههای پر صدا، یعنی حرفهای نگفته،یعنی همه کودکی …
تو خورشید ما هستی،
بتاب و زندگی ما را گرم کن،
تمام خوشیها را مدیون تو هستیم …
****
مادر بزرگ ادبیات مخصوص به خودش را داشت !
به همبرگر میگفت همبرگرد، به سطل سلط، زبانش نمیچرخید. به کبریت میگفت کربیت !
برای احوالپرسی كه زنگ ميزد، میگفت زنگ زدهام حالت را بگیرم. هیچوقت عادت نکردم به این جمله، بعد از شنیدنش لبخند میزدم، حالم خوب میشد …
زنگ زده بود حالم را بگیرد ولی قصدش حال پرسیدن بود، برعکس بعضی از آدمها كه تلفن میکنند، مسیج میدهند حالت را بپرسند ولی حالت را میگیرند . . .