متن و جملات

متن درمورد مرگ

پایان بهار، به خزان ختم میشود. در پایان روز، هنگام شب و ظلمات میرسد و پایان زندگی؟ مرگ است. هرانسان در طول زندگانی اش چندین بار میمیرد. قلبش میتپد، راه میرود اما زندگی نمیکند گویی غم و دردهایش سدی شده اند تا جلوی نفس کشیدنش را بگیرند. متن هایی درمورد مرگ کمک میکند تا کمی از درد خود بکاهید.

متن غمگین درباره مرگ

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام

اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود

هراسِ من باری همه از مردن در سرزمینی‌ست

که مزدِ گورکن

از بهای آزادیِ آدمی

افزون باشد

****

و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می‌گوید
مرگ با خوشه انگور می‌آید به دهان
مرگ در حنجره سرخ – گلو می‌خواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان می‌چیند
مرگ گاهی ودکا می‌نوشد
گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد
و همه می‌دانیم
ریه‌های لذت، پر اکسیژن مرگ است
در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپر‌های
صدا می‌شنویم

****

سرگرمی ام شده گرفتن فال حافظ و من خسته از جواب های تکراری :
“غم تمام می شود”
“غصه نخور”
“مشکلات حل می شود ”
و …
دلم می گیرد ، چرا حافظ نمی داند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی ؟!

متن درمورد مرگ

همین که به مرگ می رسانی مرا
یعنی زندگی ام دست توست.

تکست های سنگین درباره مرگ

تکلیفم روشن است ؛ خاموش میشوم شیرینم … فرهاد وار اینبار باید به جای کوه ، دل بکنم ! آری دست تو اگر بود ، دست من درجیبم نبود وبدان قلب من هم مثل ساعت بارفتنت از کار می افتد رفتنت باروزهایم کاری نکرد اماشبهایم ….کاش خوشبختی هم مانند مرگ حق بود کاش…!!

****

جُستن

یافتن

و آنگاه

به اختیار برگزیدن

و از خویشتنِ خویش

بارویی پی‌افکندن

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد

حاشا، حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم

متن درمورد مرگ

زندگی یک مرگ به مرور ست
روز آغاز مرگ تدریجیم تسلیت

****

از مرگ نترسید
از این بترسید که وقتی زنده اید
چیزی درون شما بمیرد به نام انسانیت.

جمله و متن مرگ غمگین

چه مهمانان بى دردسرى هستند مردگان،
نه به دستى ظرفى را چرک و نه با حرفى دلى را آلوده میکنند،
تنها به شمعى قانع اندو اندکى سکوت…

****

مرگ انسان زمـانیست

که نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد

و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن . .

****

نگاه تو
انعکاس صامت گرفتگی صدای یک فریاد هست
به من نگاه کن؛
بگذار من در سکوت نگاه تو
تراژدی مرگ همۀ فریادها را تجربه کنم

متن درمورد مرگ

چه وحشتناک

نمی‌آید مرا باور

و من با این شبیخون‌های شوم و بی‌شرمانه‌ای که دارد مرگ

بدم می‌آید از این زندگی دیگر

چه بی‌رحمند صیادان مرگ، ای داد!

****

میزی برای کار، کاری برای تخت، تختی برای خواب، خوابی برای جان، جانی برای مرگ، مرگی برای یاد، یادی برای سنگ…

متن غمگین برای مرگ و فوت عزیزان

زندگی فرصت بس کوتاهیست

تا بدانیم که مرگ

آخرین نقطه پرواز پرستوها نیست

مرگ هم حادثه است

مثل افتادن برگ

که بدانیم پس از خواب زمستانی خاک

نفس سبز بهاری جاریست

متن درمورد مرگ

تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ

ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ،

ﻓﻘﻂ

ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖ

ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ

ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ

****

من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی‌کند. نه ابرو درهم می‌کشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایه‌بان دیگران است. نه ایرانی را به غیرایرانی ترجیح می‌دهم، نه ایرانی را به ایرانی. من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارس‌زبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکایی ِ آسیایی‌ام، یک سیاه‌پوستِ زردپوستِ سرخ‌پوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس می‌کنم. من انسانی هستم میان انسان‌های دیگر بر سیاره مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی ندارم. ترجیح می‌دهم شعر شیپور باشد، نه لالایی.

****

اگر مرا دوست نداشته باشی

دراز می‌کشم و می‌میرم

مرگ نه سفری بی‌بازگشت است

و نه ناگهان محو شدن

مرگ دوست نداشتن توست

درست آن موقع که باید دوست بداری

متن درمورد مرگ

حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد ، عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد ، گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی ، یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد.

جملات کوتاه درباره پایان عمر

هرچقدر بیشتر می‌گذرد
می‌فهمم برای این حجم از دلتنگی
برنامه‌ریزی نکرده‌ بودم.
تسکینی کنار نگذاشته‌ بودم.
فکرش را نمی‌کردم که مرگ بتواند به این زودی مارا از هم جدا کند…
به گمانم، آدم از تنها چیزی که در خودش خبر ندارد
همین است،
مرگ….
و چه بی رحم است روزگار

****

اغلب انسان‌ها وقتی در انتهای زندگی به گذشته می‌نگرند
در می‌یابند که در سراسر عمر عاریتی و گذرا زیسته‌اند
بنابراین بشر با حیله امیدوار بودن فریب خورده و
در آغوش مرگ می‌رقصد

****

به مرگ هم نمی‌شود امید‌ بست

وقتی در تو

رسوب می‌کند

تنهایی!

****

دلم آغوشی میخواهد از جنس قبر
دلم خوابی میخواهد از جنس مرگ

****

از من زنی هنوز
توی عکس های قدیمی
با تو خوشبخت است
به مرگ بگو
می تواند اگر
دستت را
از دور گردن او هم باز کند

دلنوشته روز مرگ

آنچه سرنوشت
درمن جا گذاشت
باقی مانده های‌ دریاست
دلتنگی برای آب
و تو
به وسعتِ یک آه
طولانی تر از خیابان های‌ تنهائی
درمن ممتد میشوی…

متن درمورد مرگ

جمعه را فراموش کن
دل به تقویم سیاه این روزها نبند
پنج شنبه زنده است هنوز
با تمامی مردگان خویش…

****

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند

هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم

هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

با من از این هم دلت بی ‌اعتناتر خواست، باش

موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت ‌کِش است

هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

اشک می‌فهمد غم ِ افتاده‌ای مثل مرا

چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند

دردِ بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند

****

روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،لحظه ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید …

****

ساعتهــــا به این می اندیشم ، که چرا زنــــده ام هنـــوز
مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم
خدا یادش رفته است مرا بکشــــد
یا تــــــو قرار است برگردی

نوشته های ویژه روز مرگ

مرگ که خواستن ندارد

خودش می‌آید؛

 تویی که نمی‌آیی!

****

متن درمورد مرگ

مرگ از تو مهربان تر است
که هر روز
به او نزدیک تر می شوم
اما تو…

****

دل سِرّ‌‌ِ حیات اگر کَماهی دانست،

در مرگ هم اسرار الهی دانست؛

امروز که با خودی، ندانستی هیچ،

فردا که ز خود رَوی چه خواهی دانست؟

****

مرگ احتمالا بهترین اختراع زندگی است چرا که عامل تغییر است
مثل هر چیز دیگری، مردن یک هنر است
مرگ راه حل همه مشکلات است.
مرگ کهنه‌ها را دور می‌ریزد تا جا برای تازه‌ها باز شود
زندگی همه انسان‌ها را با یکدیگر برابر می‌کند
مرگ آشکار می‌کند که کدام یک متشخص‌تر است

****

اگر باران نباشد چه کسی از خورشید لذت می‌برد؟
اگر شب نباشد چه کسی روز را آرزو می‌کرد؟
و اگر مرگ وجود نداشته باشد زندگی چه ارزشی دارد؟
پایان؟ نه، سفر اینجا تمام نمی‌شود

متن کوتاه درباره مرگ

ﮔـــﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ می شوﺩ ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﮔـــﺎﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﻋﻤﺮ

****

هرگاه خبر مرگم را شنیدی

در پی مزاری باش که بر سنگش نوشته :

ساده بودم ، باختم !

****

هرگاه خبر مرگم را شنیدی

در پی مزاری باش که بر سنگش نوشته :

ساده بودم ، باختم !

متن درمورد مرگ

چرا باید از مرگ بترسم؟
زمانی که من هستم، مرگ نیست
و زمانی که مرگ می‌آید من نیستم
پس در واقع ترس از مرگ ترس ناشی از زندگی ست
انسانی که به درستی زندگی کند
هر لحظه برای مردن آماده است

متن درمورد مرگ و زندگی

من سالهای سال مُردم
تا این که یک دم زندگی کردم
تو می توانی یک ذره
مثل من بمیری؟

***

پس از مرگم
تو ای زیبا نگارم
بیا در جمع خوبان بر مزارم

****

مرگ شیرین من در آغوش توست
وقتی می گویی دوستم داری
گلوله بارانم میکنی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بازی انفجار
جت بت
سایت انفجار
خرید آنتی ویروس