شعر کوتاه درباره امام حسین؛ اشعار جدید درباره امام حسین و محرم

شاعران اسلامی اشعار زیادی در مورد امام حسین سروده اند که بسیار زیبا و دلنشین هستند. ما در ادامه چندین مورد از شعر کوتاه امام حسین را برای عاشقان این امام قرار داده ایم.
اشعار کوتاه در باره امام حسین(ع)
لبم لبریز از جام حسین است
عروج نام من بام حسین است
اگر جراح قلبم را شکافد
به روی لوح دل نام حسین است
در مکتب عشق شاهباز است حسین
مرات دل اهل نیاز است حسین
***
لبم لبریز از جام حسین است
عروج نام من بام حسین است
اگر جراح قلبم را شکافد
به روی لوح دل نام حسین است
شعر درباره امام حسین با مضامین زیبا
قیامت بی حسین غوغا ندارد
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند
چرا پروندهات امضاء ندارد
آن روز ز دشت کربلا خون بارید
از ابر سیاه نینوا خون بارید
آن لحظه که شد شهید فرزند رسول
از زخم دل ستاره ها خون بارید
***
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه بازکنید محرم رسیده است
ای حضور آسمان در جان خاک
یا حسین بن علی روحی فداک
موج ها هرچه تلاطم می کنند
پیش پایت خویش را گم می کنند
ای نماز عشق را تکبیر سرخ
آیت تطهیر را تفسیر سرخ
ای شکوه آفرینش، ای یقین
آبروی مکتب، ای سالار دین
ای امام لاله های نینوا
آفتابِ غرقِ خون در کربلا
ای جلال هر چه غیرت، هرچه مرد
قوّت بازوی قرآن در نبرد
قوس محرابم، خم ابروی توست
خط «انعمت علیهم» کوی توست
آب ها وقتی که توفان می کنند
یاد آن لب های عطشان می کنند
«حسین اسرافیلی»
***
پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟
آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است
گفتم: که چیست محرم؟
باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است
تا جان ز تن برادرت گشت جدا
انگار که جان ز پیکرت گشت جدا
شمشیر ز بودن خودش مانده خجل
چون با لبه اش گل سرت گشت جدا
اشعار مدح امام حسین
بگذار کـه رو بر روی خاک تـو گذارم
با هر دمم از چشمه خورشید دمد گل
یک آه اگر در غمت از سینه برآرم
***
وقتی طبیعت فارغ از قال و مقالم بود
بال ملائک در عزایت دستمالم بود
پیش از شروعِ اشک عالم گریه می کردم
یادم نمی آید دقیقا چند سالم بود
من خود درخت روشنی بودم در آن ایام
چندان که این خورشید چون یک سیبِ کالم بود
اندازه ی بال مگس تا گریه ام آمد
دیدم که سیمرغ بهشتی زیر بالم بود
چندین هزاران سال پیش از خلقت انگور
باده کشی و مِی خوری جزء کمالم بود
من قبل از این عالم تو را در نور می دیدم
لاهوت یا ناسوت شاید هم مثالم بود
***
کوچه کوچه دلم پر از غوغاست
هر طرف خیمه عزا برپاست
ماه خون و خروش و ماتم شد
ماه خون خدا محرم شد
شعر در مورد امام حسین (ع)
من تشنه لبم آب حیاتم بدهید
راهی بــــــــــه سفینه النجاتم بدهید
من تذکرۀ کرببلا می خواهم
ای آل محمد (ص) این براتم بدهید
شعر های کوتاه درباره امام حسین و ماه محرم
حاجیان جمع اند دور هم همه
پس کجا رفته حسـین فاطمه
حاجـیان رفتند یکـسر درمنا
پس چرا اورفته سوی کربـلا
او بجای موی سر ،سـر میدهد
قاسـم و عـباس و اکبر میدهد
سعی حـج او صفا باخنجر است
مروه اش قبر علـی اصغر است
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
در جوابم این چنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانهاند
عشق در دست حسین بن علیست
***
بر سینهی من نوشته بین الحرمین
نصف قلبم با ابالفضل، نصف دیگر با حسین
شعر در وصف امام حسین
یا حسین سرخی شهادت تو ناپیدا بود
عشق تو امام کربلا زیبا بود
تنها سبب زندگی دین قطعاً
***
او که مثل من هزاران دربه در دارد، رفیق
این محال است از یکی مان چشم بر دارد،رفیق
آن زمانی که درون روضه میآئیم ما
شخص او بر تک تک ماها نظر دارد رفیق
ما سینه زنان، رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم
شعر در وصف سالار شهیدان اباعبدالله حسین
تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست
خورشید گلی از چمن حنجر توست
شب وقف مدار چشم هایت مولا
صبح، آینهی دستِ بهارآور توست
***
آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثه ها در تو درخشیدبر دوست همان روز که با حنجره خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشیدشد کرب و بلا کعبه تو، حجّ تو مقبول
گفتی تو چو لبیّک، بلا در تو درخشیدای معجزه سرخ، به ایثار تو سوگند
تو خون خدایی، که خدا در تو درخشید
«رضا اسماعیلی»
مرغ دلم به عشق شما پر کشیده است
تا آسمان کرببلاتان پریده است
من آمدم برای شما نوکری کنم
من را خدا برای همین آفریده است
غزل های زیبا برای امام حسین
تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست
خورشید گلی از چمن حنجر توستشب وقف مدار چشم هایت مولا
صبح، آینه ی دستِ بهارآور توست
***
گودال قتلگاه … گل و بوی پیرهن
در جست وجوی یوسف زیبای بی کفن
پیداست آه … منظری از ماه چاک چاک
خورشید رنگ باخته و تکّه تکّه تن
گرگی نشسته بر تن خورشید و می درد
شال و عبا و پیرهن سرخ آن بدن
گفتند : رستخیز عظیمی است نی نوا …
نه … رستخیز گوشه ای از نی نوای زن
تاریک می شود همه جا … بی کس و غریب
سخت است هم علی شدن و هم حسن شدن
ای ماه سرخ! سر بزن از پشت نیزه ها
ای چاک چاک ماه! کجایی حسین من؟
قرآن بخوان که بشنوم آوای هفت بند
ای آیه مقطعه ، با آن لب و دهن
افتاده عکس ماه ، لب گودی و زنی
در جست وجوی یوسف زهرای بی کفن …
***
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانهاند
عشق در دست حسین بن علیست!
شعر مناجات با امام حسین
لبم لبریز از جام حسین است
عروج نام من بام حسین است
اگر جراح قلبم را شکافد
به روی لوح دل نام حسین است
وقتی برای گریه دلم تنگ می شود
لب با دَم حسین هماهنگ می شود
تنها نه دل به یاد تو می سوزد ای حسین
از روضه هایت آب، دل سنگ می شود
***
هرکه مرا به روضه تو راه داده است
تاج محبت تو به فرقم نهاده است
از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما
تصویری از عزای محرم فتاده است
شعری کوتاه درباره امام حسین و ماه محرم
اى که دلها همهی از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنهات از خاطرهها
هر کـه را مىنگرم از غم تو غمگین است
هم آیه و هم کتاب می گفت حسین
هم لیلی و هم رباب می گفت حسین
اعضاء و جوارح قتیل ره عشق
در خون خودش خضاب می گفت:حسین
***
سوز همیشه ی جگرم باش یا حسین
من سینه می زنم سپرم باش یا حسین
در طول عمر جز تو پناهی نداشتم
مثل گذشته ها پدرم باش یا حسین
هر روز مادرم سر سجاده گفته است
خیلی مراقب پسرم باش یا حسین
ای نام تو بهانه ی شیرین زندگی
شور محرم و صفرم باش یا حسین
پایین پات سر بگذارم تو هم بیا
بالای جسم محتضرم باش یا حسین
جان مرا بگیر حوالی قتلگاه
این گونه آخرین خبرم باش یا حسین
دستم به دامنت نرسید این جهان اگر
باب الحسین منتظرم باش یا حسین
باشد قرار بعدی ما اربعین حرم
مهر قبولی گذرم باش یا حسین
سربازهای لشکر یا زینب توایم
حرز مدافعان حرم باش یا حسین
اشعار ماه محرم 1400
او که مثل من هزاران دربه در دارد، رفیق
این محال است از یکی مان چشم بر دارد،رفیق
آن زمانی که درون روضه میآئیم ما
شخص او بر تک تک ماها نظر دارد رفیق
به سینه هرکه تمنای کربلا دارد
همیشه در دل خود روضهای به پا دارد
کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد؟
بدون عشق تو عالم کجا بها دارد؟
حـــلال جمیع مشکلات است حسین
شـــویندۀ لوح سیئات است حسین
ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا
جائی که سفینه النجاه است حسین
***
حسین بن علی را ظهر عاشورا
به مقتل ذکر جانپرور نماز است
بـــه زیرتیر باران بست قامت
کـه از جان نیز بالاتر نماز است
شعر های ناب درباره امام حسین
منزلگه عشاق دل آگاه حسین است
بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است
از مردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیکترین راه به الله حسین است
***
از علقمه آمدی بگو یاس کجاست ؟
گلواژه عشق و شور و احساس کجاست ؟
دستت به کمر گرفته ای لب بگشا
بابا تو بگو عمویم عباس کجاست ؟
سلام بر تو ای ساقی عطشان
***
باز محرم رسید، این من و گریههایم
رفع عطش میکند، فرات اشکهایم
باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده
کسی میان این دل، خیمه ماتم زده
شعر احساسی در مورد امام حسین
بنالای دل! بنال که اربعین شد
که لرزان از غمش عرش برین شد
بنالای دل! نوای نینوا را
گلستان کرده زینب کربلا را
بـنالای دل! نوای غم رسیده
فلک، چون زیـنب کـبری ندید
***
مـا از اول برتری بر خلق عالم داشتیم
ز آنکه با آل علی پیوند محکم داشتیم
سجدة خیل ملک بر مـا شهادت میدهد
کز صلای حق پیام خیر مقدم داشتیم
***
انگار به بال بوریا می شینیم
هنگامی که صحن خوشگلش می بینیم
مکه گر رویم خانه حق می بینیم
کربلا رویم خود خدا می بینیم
شعر در مورد امام حسین برای کودکان
گل خوش رنگ و بوی من حسین است
بهشت آرزوی من حسین است
مزن دم پیش من از لاله رویان
که یار لاله روی من حسین است
من آن مداح مست سینه چاکم
که ممدوح نکوی من حسین است
همه در گفتگوی این و آنند
ولیکن گفتگوی من حسین است
سخن بی پرده می گویم زمستی
می و جام و سبوی من حسین است
چو مرغ حق که از حق میزند دم
طنین های و هوی من حسین است
از آن بر تربتش سایم جبین را
که عز و آبروی من حسین است
احد گوئی از آن باشد شعارم
که پیر و نکته گوی من حسین است
دلم دریاچهی غم شد دوباره
قد آیینهها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره
***
سرم سودایی جام حسین است
همیشه بر لبم نام حسین است
دلم گر چون کبوتر پر بگیرد
اقـــامتگاه او بام حسین است
شعر های کوتاه درباره امام حسین و ماه محرم
از ازل در طَلَبَت چشم ترم گفت حسین
هرکجا بال زدم، بال و پرم گفت حسین
مادرم داد به من درس محبت اما
من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین
***
عاشق اگر شدم ، اثر چشمهای توست
اصلا تمام ، زیر سر چشمهای توست
دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی
این کیمیاگری هنر چشمهای توست
***
ای که جانت سوخت از لب تشنگی
ای فدای کام خشگت یا حسین
آن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسین
تشنه ام تشنه ترم کن بر غمت
یا بمیرم یا شهادت یا حسین
***
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه بازکنید محرم رسیده است
شعر درباره امام حسین از شهریار
ای خفته در مزار سر از خاک کن برون
احوال چاکران تو بعد از تو در هم است
از دجله و فرات گذر کن به ملک پارس
کاینجا برآن جناب رفاهی فراهم است
بنشین به ذوالجناح و عنان بر عنان بیا
با اکبرت که حاصل اولاد آدم است
ور خود نبود میل شریفت به ملک پارس
هرجا کنی جلوس همانجا مکرم است
لیکن نمان به ملک عراق و مکان نگیر
جایی که دختران تو را غم روی غم است
بر دیده رعیت مسکین قدم گذار
کین رود بر فرات هماره مقدم است
مقصود از این مکالمه عرض نیاز بود
ور نه همیشه رای تو بر قوم، اقدم است
اما حدیث تنگدلی را کجا برم
تا وصل رخ نماید، قتلم مسلم است
«محمد سهرابی»
***
همگی ز مال دنیا تا ابد دل سیریم
به خدا به عشق ارباب همه می میریم
ای دلم غصه نخور خدا بزرگ است بلی
عاقبت هردو برات کربلا می گیریم
***
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسیناز حریم کعبۀ جدّش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسینمی برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسینپیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسینبس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسینرخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جائی که کفن از بوریا دارد حسینبردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسینسروران ، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسینسر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسیناو وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسیندشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سرکند ، مشکل دو تا دارد حسینسیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسینآب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزّت و آزادگی بین تا کجا دارد حسیندشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسینبعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسینساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسیندست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسینشمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسیناشک خونین گو بیا بنشین به چشم “شهریار”
کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین
***
این که خود تشنه، ولی جرعهای از آب نخورد
تا ابد در نظر عشق، معما آمد!
دست و مشک و علم افتاد، ولیکن سقا
سربلند است در آن لحظه که زهرا آمد …