شعر عاشقانه چای دو نفره
بسیار خوب است هنگامی که با عشق خود درحال استراحت و ریلکس کردن هستید و از لحظات شیرین با هم بودنتان لذت میبرید، با گرفتن عکسی و شعرعاشقانه چای دو نفره که آن حال و هوا را توصیف میکند، این حس خوب را تا ابد ثبت کنید.
متن های جالب و احساسی عشق ماندگار
حل شدن در دل معشوقه که ایرادی نیست
چای هم آب کند در دل خود قندش را
شاعر: اسماعیل محمدی
****
من با تو چقدر ساده رفتم بر باد
تو نامِ مرا چه زود بردی از یاد
من حبّه قندِ کوچکی بودم که …
از دستِ تو در پیالهی چای افتاد
شاعر: جلیل صفربیگی
****
محتاجم
محتاج یک فنجان چای
که پهلویش تو باشی …
مبلها را چیدم
پردهها را کنار پنجره
قابها را به دیوار آویختم
بعد
دو فنجان چای ریختم
و فکر کردم به ۳۶۵ روزِ دیگر
که میتوانم با چیدمانی دیگر
دوستت بدارم…
متن و شعر چای دو نفره عاشقانه
یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت
دلم آرام ِ نگاهت را میخواهد و شهد شیرین کلامت
خستهام
دوباره باورم میکنی؟
****
روزنامه ها هرگز نمیدانند
تمام اتفاق های تلخ جهان
می تواند از فنجانی چای شروع شود
و گاهی دریا در سکوت رفتن کسی
غرق میشود
سرد شدهای
درست مثل این چای.
اما نمیدانم چرا
از دهان نمیافتی! …
شاعر: محسن حسینخانی
****
تو نیستی.
اما من برایت چای میریزم…
…
چه فرق میکند؟
باشی یا نباشی
من با تو زندگی میکنم!
شاعر: رسول یونان
شعر رمانتیک چای دو نفره
دلم می گیرد
وقتی “تنهایی” زودتر از من
رو به رویت نشسته
و با تو چای می نوشد
****
دلم تنگ است برای نغمههای بی پایانمان و سرد شدنهای مکرر چای!
****
دیگر پاک نمیشوند
نه لکهی چای از روی رومیزی
و نه خاطره انگشتهای تو از خاطرم
یک فنجان چای خوردهای
و دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست
به اخمت خستگی در می رود، لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلا قند لازم نیست
****
با فنجانی چای هم میتوان مست شد!
اگر اویی که باید باشد، باشد
شعر عاشقانه چای دو نفره با عشق
من سرد
هوا سرد
برف سرد
زمستان سرد
تو با من سرد
دنیای من سرد
همه چیز سرد.
ولی فنجان قهوهام گرم
این تضاد برای یک لجظه مرا به آرامش میبرد…
چای می نوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای می نوشم ولی از اشک فنجان پر شده است
****
گاهى صبح
نبودنت، درد مى کند
و خورشید
آنقدر بى رحمانه در اتاق مى پاشد
که جاى خالى ات
برملا شود
روى تخت
من
موهاى آشفته ام را
از نوازش هاى دیشب
شانه مى کنم
و تو آنقدر عجولانه مى روى
که چایت
سرد مى شود
شاعر: ارغوان جهانگیری
****
پر کن پیاله را
کین جام ِ آتشین
دیریست
ره به حال ِ خراب ِ من نمیبرد…
شاعر: فریدون مشیری
برایت چای آوردم، کمی فوتش کنی خوب است
هوس کردم بسوزانی مرا با غنچه کردن ها …
شعر عاشقانه دونفره
خستهتر از آنم
که لیوانی چای
آرامم کند
آغوش گرم ترا میخواهم
در جنگلی ناشناس
وقتی که آسمان
از لابهلای شاخهها
سرک میکشد
****
چای را بی پولکی خوردن صفا دارد اگر
حبه قندی مثل تو شیرین زبانی میکند
شاعر: قاسم صرافان
****
فوت نکن چای خودت را من حسودی میکنم
درگمانم با هوا هم، بوسه بازی می کنی …!!!
****
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته؛ صبوری بهتر است
توی قرآن خوانده ام… یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است
نامه هایم چشمهایت را اذیت میکند
درد دل کردن برای تو، حضوری بهتر است
چای دم کن… خسته ام از تلخی نسکافهها
چای با عطر هل و گلهای قوری، بهتر است
من سرم بر شانه ات؟.. یا تو سرت بر شانه ام؟…
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است.
شاعر: حامد عسکری
****
گاهی
تنها دو نفر میتوانند
تمام دنیا را پشت میز کافهای
مثل یک حبه قند در فنجانی چای
به هم بزنند…
شاعر: لیلا کردبچه
متن چایخوری با عشق
چای تلخی را که تو آورده ای شیرین تر از
قصه ی فرهاد و شیرین و تمام قند هاست
دلتنگم
دلتنگ همه بهانههای کوچک هم صحبت شدن با تو
دلتنگ یکی از آن چایهای قند پهلویی که همیشه برایم کنار تو خیلی بیشتر از یک نوشیدنی ساده بود…
****
تو رفتهای
و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه
مهمترین بحران خاورمیانه است و
این احمقها هنوز سر نفت میجنگند…
شاعر: پوریا عالمی
****
تشنه ام چای نداری بدهی لیوانی؟
لرزش سینی و چشمان تو دیدن دارد!
****
بهترین آدمهای زندگی…
همانهایی هستند که وقتی کنارشان مینشینی
چایی ات سرد میشود و دلت گرم!
شاعر: ایلهان برک
جملات عاشقانه چای خوردن با معشوق
بگذار برایت چای بریزم
امروز به شکل غریبی خوبی
صدایت نقشی زیباست بر جامهای مغربی
و گلوبندت، چون کودکی بازی میکند زیر آیینهها…
و جرعهای آب از لب گلدان مینوشد
بگذار برایت چای بیاورم، راستی گفتم که دوستت دارم؟
گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟
حضورت شادیبخش است مثل حضور شعر
و حضور قایقها و خاطرات دور
شاعر: نزار قبانی
ترجمه: آرش افشار
****
مثل هر روز نشستم سر میزی که فقط
خستگی های من و چای کسی هست که نیست
****
چای ریختن شبانه
وقتی تو نیستی
فرسایشیترین کار جهان است
مثل اینکه پای پی این ساختمان مستأصل
آهسته آهسته؛ استکان استکان آب بریزم تا سست شود
یا پای این چنار متروکه
آهسته آهسته؛ استکان استکان سم بریزم تا خشک شود
شاعر: پوریا عالمی
****
چای من لبریز و لب دوز است و لب سوز است، آآآی!
می خوری با من تو چای؟
گرچه کامم تلخ و چایم تلخ و روزگارم نیز تلخ
امّا دلبَــــرم
گر تو آیی
لب گشایی
لب بریزی
لب بسوزی
لب بدوزی
وااای!
بَه چه محشر می شود
اندازه ی یک چای خوردن
کام ِ من شیرین نمایی
دلبرم
ماه ِ آبان است و چای
با تو می چسبد فقط
****
برای خواستگارت چای می بردی و من از دور میدیدم
به پیش چشم خود آن خاطرات کافه رفتن را
متن عاشقانه برای خوردن چای
و چای، دغدغه عاشقانه خوبی ست
برای با تو نشستن؛ بهانه خوبی ست…
شاعر: حسن صادقی پناه
****
چای خوبست اگر دست به دستم بدی
ورنه هرگز هوسش در دل ما نیست که نیست
****
من مثل چای تلخ و تو شیرین شبیه قند
ما را خدا به نیت پیوند آفرید
تشنهام چای نداری بدهی لیوانی؟
لرزش سینی و چشمان تو دیدن دارد!
شاعر: احمد علیزاده
متن و جملات زیبا و عاشقانه
بعضی دردها مثل چایی میمونن
با گذشت زمان سرد میشن
ولی تلخیش از بین نمیره …
***
چای یارم قند پهلو گر نباشد گو مباش
بگذرد چون بر لبانش قند پهلو میشود
****
و گاه
حبّه قندهای
رنگارنگ
از جنسِ دلتنگی
میافتند در فنجان دلم
و حل میشوند؛ آرام آرام…
و روح من
سرمیکشد این نوشیدنی شیرین را…
آری؛ سر میکشم این دلتنگیِ رنگارنگم را.