شعر

اشعار کودکانه ساده

در این پست مجموعه ای از بهترین اشعار کودکانه ساده را براتون آوردیم که می تونید این اشعار را به کودکانتان بیاموزید و از این متنها خوشتون بیاد.

شعر کودکانه زیبا و ساده

عینک مادر بزرگ
چند روزیه شکسته
انگار یه عالمه غم
توی دلش نشسته
هرجا که میخواد بره
منو صدا میکنه
اونوقت با مهربونی
منو دعا میکنه
خدا کنه که چشماش
دوباره خوب ببینه
چون که دلم نمیخواد
غم تو دلش بشینه

***

صبح که میشه خروسم        می‌زنه زیر آواز
میگه دیگه بیدار شـــــو         کوچولو از خواب ناز
از رختخواب در بیـــــــــــا        خورشید خانم بیداره
زمین چه روشن شـــده         با نور اون دوباره!
پاشو دیگه عزیــــــــزم           پاشو با لب خندون
سلام بکن به بـــــابـــا           به مادر مهربون

***

صبح که میشه خروسم
میزنه زیر آواز
میگه دیگ بیدار شو
کوچولو از خواب ناز
از رختخاب در بیا
خورشید خانوم بیداره
زمین چه روشن شده
از نور اون دوباره
پاشو دیگ عزیزم
پاشو با لب خندون
سلام بکن به بابا
به مادر مهربون

اشعار کودکانه ساده

عشق خدا قلعه ای است

محکم و امن و عظیم

هرکه در آن راه یافت

حفظ شد از ترس و بیم

هر که نیاید در آن

گم شود و جان دهد

قلعه عشق خدا

قدرت ایمان دهد

***

گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو کتابها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به مویش

***

شـروع هر کار خوب        با نام و یاد خداست

همان خدای زیبـــا         که داد به ما این کلاس

بارون میاد ریز ریز           تو دشت پاک و تمیز

سلام من به شما         شکوفه های عزیـــز

غنچه‌های قشنگــم        بچه‌های زرنگــــــم

امیدوارم خوب باشید       همیشه محبوب باشید

بازی کنید بخندیــــد        در روی غم ببندیــــــد

شعر کودکانه در مورد صداقت: دروغگو دشمنه با خداوند

اتل متل توتوله

بچه خوب  چه جوره؟

بچه خوب می‌دونه

دروغ یه کار زشته

آدمی که راست میگه

جاش  میون بهشته

مامان گفته: عزیزم

کودک خوب و دلبند

راست بگو چون دروغگو

دشمنه با خداوند

اشعار کودکانه ساده

زیبا و رنگین خوشحال و آزاد        در باغ می گشت پروانه ای شاد
هر جای بالش رنگی دکر داشت      دو شاخک ناز بالای سر داشت
یا قصه می گفت در گوش گل ها     یا تاب می خورد بر دوش گل ها
کاشکی پروانه بودم                    در باغ و صحرا پر می گشودم
می رفتم این سو می رفتم آن سو    در جستجوی گل های خوش بو

***

آی بچه‌ها راست بگید

هرچی خدا خواست بگید

راست بگید میرید بالا

اون بالاها پیش خدا

***

بابام می ره سر کار

بابام یه باغبونه

شب بوی باغ و گل رو

با خود می یاره خونه

کارش تو پارک شهره

درخت و گل می کاره

بابام به باغبونی

به گل، علاقه داره

منم به کار بابا

خیلی علاقه دارم

دلم می خواد که من هم

درخت و گل بکارم

اشعار کودکانه ساده

کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم

***

الســـون و ولســون             باز اومده زمستون

سه ماهه فصل پاییز            تمومه بچه ها جون

فصل پاییز سراسر               مـــهر و آبــان و آذر

حالا ما این سه ماه رو         گذاشتیمش پشت سر

چرخ چرخ ، عباسی           با همدیگه همــــبازی

آدم برفی می سازیم         آدم برفی می سازیم

شعر کودکانه جدید

حاجی لک لک
کجا رفتی؟
-رو بلندی
چی چی خوردی؟
-نون قندی
مال من کو؟
-گربه خورده
اگر گربه رو ببینم
سر دمشو می چینم

***

دوباره آن پرنده نشسته پشت شیشه
همان خوانده آواز برای من همیشه
پر از سرود تازه نشسته رو به رویم
تکانده بال ها را که من به او بگویم
پرنده ی عزیزم چقدر با وفایی!
قشنگ و نازنینی و خوب و خوش صدایی!

اشعار کودکانه ساده

گفته خدای مهربون

خالق هفت تا آسمون

باید با هم صادق باشید

رو کجی‌ها خط بکشید

همه با هم مهربونید

اینو باید خوب بدونید

هرجا که باشه حرف راست

دروغگو دشمن خداست

شعر کودکانه زیبا و خاص

تو قفسهای باغ وحش

حیوونهای رنگارنگ

پرنده های کوچولو

میمون و شیر و پلنگ

میمونه شکلک می سازه

مَردُموخوشحال میکنه

با یه دونه توپ سفید

تنهایی فوتبال می کنه

نگاه کنید خرسَرو

ایستاده روی دو پا

خرگوشه رو نگاه کنید

هی می پره رو هوا

طاووس رو نگاه کنید

چه خوشگل و قشنگه

چترشوهی باز می کنه

ناز و خوش آب و رنگه

***

عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تورختخواب مخمل آبیش خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونو خریده
قشنگ تر از عروسکم هیچکس ندیده
عروسک من، چشماتو وا کن
وقتی که شب شد
اون وقت لالا کن
حالا بریم توی حیاط با من بازی کن
توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن

***

اتل متل یه مورچـــه            قدم می زد تو کوچه

اومد یه کفش ولگرد            پای اونا لگد کــــرد

مورچه ی پا شکسته          راه نمی ره نشسته

پاشا با برگی بسته            لنگون زنون و خسته

نمی تونه کار کنه              دونه ها رو بار کنـــه

تو لونه انبـــار کنــه             بچه هاشا شاد کنه

مورچه جونم تو ماهی         عیب نداره سیاهی

مانند شیر شاهـــی           خوب بشه پات الهی

***

گنجشکک اشی‌مشی
لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس می‌شی
برف میاد گولّه می‌شی
می‌افتی تو حوض نقاشی
می‌گیرتت فراش باشی
می‌کشتت قصاب باشی
می‌پزتت آشپزباشی
می‌خورتت حاکم‌باشی

اشعار کودکانه ساده

اتل متل توتوله بگم حسن کوچوله؟

تو کتابا نوشته: دروغگویی چه زشته!

اتل متل توتوله بگم حسن کوچوله؟

چوپانی بود دروغگو، دروغگو بود و هالو

از گُلِ راستگویی، نبرده بود بویی

هر روز این چوپونه، دروغگوی نمونه

نزدیکیای روستا کنار گوسفندها

 داد می‌کشید چه دادی، چه دادی و فریادی:

«آهای آهای گرگه اومد! گرگه به گله‌ها زد!

 مردم بیاین که دیر شد، چوپون ز غصه پیر شد

بّره رو نوش جون کرد، گوسفند رو نیمه‌جون کرد!»

 مردم با داد و فریاد با سرعتی چنان باد

با همهمه با غوغا، وقتی می‌رفتن اونجا

نه از گرگه خبر بود، نه از جا پاش اثر بود!

اما یه روز اون گرگه، همون گرگه بزرگه

اومد به گله زد رفت! خوب اومد و چه بد رفت…

 چوپونه هر چی داد زد، از ته دل فریاد زد،

اهالی اون روستا، بچه‌ها، مردها، زن‌ها

فقط به اون خندیدند، انگار صدا نشنیدند!

مردم یاری نکردند، با گرگ کاری نکردند

اتل متل توتوله دیدی حسن کوچوله؟

دروغگویی چه زشته، تو کتابا نوشته:

کسی که راستگو باشه جاش تو باغ بهشته

***

یه پرنده دوست داره        آسمون آبی باشه
روزای خوب خدا              صاف و آفتابی باشه

یه پرنده دوست داره        خوب و مهربون باشه
شب پیش ستاره ها        روز تو آسمون باشه

یه پرنده دوست داره         تو دلا غم نباشه
لبا پرخنده باشه             درد و ماتم نباشه

یه پرنده دوست داره         رو زمین جنگ نباشه
همه دل ها شاد باشن     هیچ دلی تنگ نباشه

یه پرنده دوست داره       قفسش باز بمونه
از قفس فرار کنه           راحت آواز بخونــــه

***

یک مال من
دو مال تو
سه مال آبجیش
آهای کوفته برنجیش
آهای مادر گنجیش
آهای کفگیر ملاقه
آهای قابلمه داغه
آهای آش رو چراغه
بیا گشنه نباشیم
با هم بخوریم و پاشیم

***

آی بزمن ، آی بزمن
بازم منو صدا بزن
وقتی که بع بع می‌کنی
من می‌دونم که با منی
زنگوله‌ی طلا داری
دوچشم ناقلا داری

اشعار کودکانه ساده

کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم

شعر به زبان ساده برای کودک

لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه

***

جوجه جوجه طلائی           نوکت سرخ و حنائی

تخم خود را شکستی         چگونه بیرون جستی

گفتا  جایم  تنگ بود            دیوارش از سنگ بود

نه پنجره نه در داشت          نه کسی ز من خبر داشت

دادم به خود یک تکان            مثل رستم پهلــــــوان

تخم خود را شکستم          اینگونه بیرون جستـــم

***

لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه

***

حاجی لک لک
کجا رفتی؟
-رو بلندی
چی چی خوردی؟
-نون قندی
مال من کو؟
-گربه خورده
اگر گربه رو ببینم
سر دمشو می چینم

اشعار کودکانه ساده

بهارم و بهارم                   شادی با خود میارم

شکوفه های سفید          گل های تازه دارم

سه ماه دارم همیشه       فروردین اولیشه

اردیبهشت و خرداد          ماههای آخریشه

***

یک مال من
دو مال تو
سه مال آبجیش
آهای کوفته برنجیش
آهای مادر گنجیش
آهای کفگیر ملاقه
آهای قابلمه داغه
آهای آش رو چراغه
بیا گشنه نباشیم
با هم بخوریم و پاشیم

***

گنجشکک اشی‌مشی
لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس می‌شی
برف میاد گولّه می‌شی
می‌افتی تو حوض نقاشی
می‌گیرتت فراش باشی
می‌کشتت قصاب باشی
می‌پزتت آشپزباشی
می‌خورتت حاکم‌باشی

***

حاجی لک لک
کجا رفتی؟
-رو بلندی
چی چی خوردی؟
-نون قندی
مال من کو؟
-گربه خورده
اگر گربه رو ببینم
سر دمشو می چینم

اشعار کودکانه ساده

دوباره آن پرنده نشسته پشت شیشه
همان خوانده آواز برای من همیشه
پر از سرود تازه نشسته رو به رویم
تکانده بال ها را که من به او بگویم
پرنده ی عزیزم چقدر با وفایی!
قشنگ و نازنینی و خوب و خوش صدایی!

جدیدترین مجموعه اشعار کودکانه

عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تورختخواب مخمل آبیش خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونو خریده
قشنگ تر از عروسکم هیچکس ندیده
عروسک من، چشماتو وا کن
وقتی که شب شد
اون وقت لالا کن
حالا بریم توی حیاط با من بازی کن
توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن

***

شیر بخورید مفیده                مانند برف سفیده
کاملتر از این غذا                  کس ندیده تا حالا
شیر بخوریم سیر میشیم       قوی مثل شیر میشیم
هر روز اگه بنوشیم               هیچوقت مریض نمیشیم

***

عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تورختخواب مخمل آبیش خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونو خریده
قشنگ تر از عروسکم هیچکس ندیده
عروسک من، چشماتو وا کن
وقتی که شب شد
اون وقت لالا کن
حالا بریم توی حیاط با من بازی کن
توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن

***

زیبا و رنگین خوشحال و آزاد        در باغ می گشت پروانه ای شاد
هر جای بالش رنگی دکر داشت      دو شاخک ناز بالای سر داشت
یا قصه می گفت در گوش گل ها     یا تاب می خورد بر دوش گل ها
کاشکی پروانه بودم                    در باغ و صحرا پر می گشودم
می رفتم این سو می رفتم آن سو    در جستجوی گل های خوش بو

اشعار کودکانه ساده

دکتر چه مهربونه درد منو میدونه

زخم منو میبنده با شوخی و با خنده

میگه مریض کوچولو کوچولو و کوچولو

برو بخواب تو خونه دوای تو همینه

تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت

***

کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم

***

دویدمو دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین
زمین به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیرو دادم به نونوا
نونوا به من آتیش داد
آتیشو دادم آهنگر
آهنگر به من قیچی داد
قیچیو دادم به خیاط
خیاط به من عبا داد
عبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین
بود قصه ما همین بود

اشعار کودکانه ساده

گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو کتابها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به مویش

***

پدر بزرگ خوبـــــم             همیشـــه مهربـونــه

وقتی که پیشم باشه         برام کتاب می خونه

مادر بــــزرگ نــــازم            خیلــی برام عزیــزه

هرچی غذا می پزه           خوشمــزه و لذیــذه

وقتی با اونها باشم           غصــه و غم نــدارم

دنیا برام قشنگـــه             هیچ چیزی کم ندارم

***

شیر بخورید مفیده مانند برف سفیده
کاملتر از این غذا کس ندیده تا حالا
شیر بخوریم سیر میشیم قوی مثل شیر میشیم
هر روز اگه بنوشیم هیچوقت مریض نمیشیم

***

یک مال من
دو مال تو
سه مال آبجیش
آهای کوفته برنجیش
آهای مادر گنجیش
آهای کفگیر ملاقه
آهای قابلمه داغه
آهای آش رو چراغه
بیا گشنه نباشیم
با هم بخوریم و پاشیم

اشعار کودکانه ساده

عینک مادر بزرگ
چند روزیه شکسته
انگار یه عالمه غم
توی دلش نشسته
هرجا که میخواد بره
منو صدا میکنه
اونوقت با مهربونی
منو دعا میکنه
خدا کنه که چشماش
دوباره خوب ببینه
چون که دلم نمیخواد
غم تو دلش بشینه

***

صبح که میشه خروسم
میزنه زیر آواز
میگه دیگ بیدار شو
کوچولو از خواب ناز
از رختخاب در بیا
خورشید خانوم بیداره
زمین چه روشن شده
از نور اون دوباره
پاشو دیگ عزیزم
پاشو با لب خندون
سلام بکن به بابا
به مادر مهربون

***

لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه

***

دکتر چه مهربونه درد منو میدونه
زخم منو میبنده با شوخی و با خنده
میگه مریض کوچولو کوچولو و کوچولو
برو بخواب تو خونه دوای تو همینه
تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت

***

دکتر چه مهربونه درد منو میدونه

زخم منو میبنده با شوخی و با خنده

میگه مریض کوچولو کوچولو و کوچولو

برو بخواب تو خونه دوای تو همینه

تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت

اشعار کودکانه ساده

بهارم و بهارم شادی با خود میارم

شکوفه های سفید گل های تازه دارم

سه ماه دارم همیشه فروردین اولیشه

اردیبهشت و خرداد ماههای آخریشه

***

یه پرنده دوست داره آسمون آبی باشه
روزای خوب خدا صاف و آفتابی باشه

یه پرنده دوست داره خوب و مهربون باشه
شب پیش ستاره ها روز تو آسمون باشه

یه پرنده دوست داره تو دلا غم نباشه
لبا پرخنده باشه درد و ماتم نباشه

یه پرنده دوست داره رو زمین جنگ نباشه
همه دل ها شاد باشن هیچ دلی تنگ نباشه

یه پرنده دوست داره قفسش باز بمونه
از قفس فرار کنه راحت آواز بخونــــه

***

شـروع هر کار خوب

با نام و یاد خداست

همان خدای زیبـــا

که داد به ما این کلاس

بارون میاد ریز ریز

تو دشت پاک و تمیز

سلام من به شما

شکوفه های عزیـــز

غنچه‌های قشنگــم

بچه‌های زرنگــــــم

امیدوارم خوب باشید

همیشه محبوب باشید

بازی کنید بخندیــــد

در روی غم ببندیــــــد

***

خوشا به حالت ای روستایی

چه شاد و خرم، چه باصفایی

در شهر ما نیست جز دود و ماشین

دلم گرفته از آن و از این

در شهر ما نیست جز داد و فریاد

خوشا به حالت که هستی آزاد

ای کاش من هم پرنده بودم

با شادمانی پر می‌گشودم

می‌رفتم از شهر به روستایی

آنجا که دارد آب و هوایی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
خرید آنتی ویروس