متن در مورد برادر | عکس نوشته، متن ها و شعرها برادر

عکس نوشته پروفایل برای برادر
برادر جان نمی دونی چه دلتنگم
نمی دونی برادرجان چه غمگینم
نمی دونی برادرجان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمی دونی چه سخته در به در بودن
مثل توفان همیشه در سفر بودن
***
برادر عزیزم
در زندگی ام آدم هاي زیادی آمدند و رفتند اما
تو همیشه همه ی جا بودی
در بین همه ی جاده هاي انحرافی زندگی ام
آغوش تو پناهگاه آسمانی من بوده
دوستت دارم
***
برادر مثل هر پسری که نزدیک توست، نیست
برادر بهترین دوست است
ممکن است از تو بزرگ تر یا کوچک تر باشد
اما اهمیتی ندارد، او بهترین دوست توست
شعر زیبا درمورد برادر؛ احساسی ترین شعرهای برادرانه
برادرم پدرم اصل و فصل من عشقست
که خویش عشق بماند نه خویشی نسب
“مولانا”
***
برادر جان نمی دونی چه دلتنگم
نمی دونی برادرجان چه غمگینم
نمی دونی برادرجان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمی دونی چه سخته در به در بودن
مثل توفان همیشه در سفر بودن
***
چون دیدهای که یوسف از اخوان چه رنج دید
هم ناتوان بزی و ز اخوان توان مخواه
خاقانی
شعر در مورد برادر، ایرج جنتی عطایی
بخواب ای مهربان ای یار
بخواب ای کشته ی بیدار
بخواب ای خفته ی گلگون
بخواب ای غوطه ور در خون
سکوت سرخ خاک تو
صدای نینوا دارد
در این دم کرده گورستان
تگرگ مرگ می بارد
به سوک تو در این مقتل
کدامین مویه و شیون
سکوت یأس در خانه
هجوم مرگ در برزن
تمام سینه ها عریان
تمام چهره ها خونین
تمام دست ها خالی
تمام چشم ها غمگین
به خاک مسلخ افتادند
در این صحرای خونباران
برادرها جدا از هم
پدرها بی پسرهاشان
تو ای تن خفته ی گمنام
بخواب اکنون که بسیاری
لا لا لا لا ، لا لا لا لا
بخواب آری که بیداری
در این ویرانه خاک تو
که شد یک باره چون صحرا
به یادت باغ می
سازند
برادرهای فرداها
به سوگ تو در این مقتل
کدامین مویه و شیون
سکوت خشم در خانه
هجوم مرگ در برزن
برادر جان نبودت درد و زارم
بدان خسته شدم سنگینه بارمزمان و هجر تو کوبیده قلبم
پناهی نیست جز پروردگارمجاسم ثعلبی
***
پشت حرف های یک برادر …
پشت نوازش ها …
سرزنش ها …
پشت تمام نگاه های معنی دارش …
پشت سکوتش …
پشت لبخند های پراز رازش …
عشقی است پنهان تر از تمام محبت های دنیا
شعر کوتاه برادرانه برای روز جهانی برادر
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …
پشت حرف های یک برادر …
پشت نوازش ها …
سرزنش ها …
پشت تمام نگاه های معنی دارش …
پشت سکوتش …
پشت لبخند های پراز رازش …
عشقی است پنهان تر از تمام محبت های دنیا
***
این یکی یاری بخواهد آن یکی سر می رسد
جز برادر کی به فریاد برادر می رسد؟
شعر نو برادر دوستت دارم
تو همیشه برای من اینجا بوده ای
اما اکنون من را ترک می کنی
می دانم با هم بحث هایی داشته ایم
اما با تمام وجودم دوستت دارم
***
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است !
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست…
احمد شاملو
اونی که داداش نداره مثل کسیه که بدون سلاح به جنگ میره!
سلامتی همه ی داداش ها که تا هستن مثل کوه پُشت مونن : )
شعر زیبا برای داداش گلم
برادرم
چرا نمیشناسیام؟
در حیرتم
می دانم فرزند مادرمی
برادر برادرم
و خواهر خواهرم
اما
نمیشناسیام و نمیشناسمات
ودر حیرتم
جانوری گرفتار دور از مأمن
در قفسی بسیار بزرگ به گذرگاهی
میان صداها و چشمهاي بی عاطفه
میان هوسهاي خام
و کودکانی معصوم و ترسان
که درس فردای خودرا میآموزند
رنجاندن و به بند کشاندن را
یکی نانی می دهد یکی آتش سیگاری
یکی استخوانی و دیگری لقمه زهرآگینی
و شلاق
که بیرق در اهتزاز این جشن بی امان است
تا بیاموزم خویگری را
و رقصی را
که طبیعتم نیاموخته بود اینگونه
چه میکنم این جا دراین گذرگاه دیوانه
کنار برادران دیروزم
هم زنجیران امروز
و شلاقزنان همیشهام؟…
منوچهر آتشی
***
برادرم پدرم اصل و فصل من عشقست
که خویش عشق بماند نه خویشی نسب
***
اي برادر اي تمام هستی ام
اي برادر اي نگارمستیام
اي برادر اي كه هم مادر بدی و هم پدر
اي كه در عمرت بدی خونین جگر
از چه گویم از دلت یا از سرت
یا كه از درد تمام پیكرت
پیكرت ریش ریش شد ریش ریش شد
جان مولا جان من آتیش شد
اي برادر با رفتنت پشتم شكست
روح از تنت رفت و جانم ز تن برفت
اي برادر رفتی و تنها گذاشتی ما را
جان مولا این چه كاری بود ما را
این چه رسمی بود كرد با ما روزگار
پدر رفت و برادر هم برفت
پدر گر رفت برادر بود جایش
برادر رفت ولی هیچكس نیست جایش
محمد احمدپور دارنجانی
شعر زیبا درباره برادر از فریدون مشیری
زنی رنجور
امیدش دور
اجاق آرزویش کور
نگاهش بی تفاوت بی زبان بی نور
میان بستری افتاده بی آرام
نشسته آفتاب عمر او بر بام
نفس ها خسته
و کوتاه
فرو خشکیده بر لب آه
تنش با اضطراب مبهمی سرمیکند ناگاه
صدای پای تند و در همی در پله پیچید
فروغ سرد یک لبخند
به لبهای کبودش روح می بخشید
دلش را اشتیاق واپسین در سینه می کوبد
نگاه خسته اش را میکشاند تا لب درگاه
صدای پا صدای قلب او آهنگ زندگی در
هم می آمیزد
بزحمت دست های لاغرش را می گشاید می گشاید باز
نگاه بی زبانش میکشد فریاد
که این منصور
این فرنوش
این فرهاد
به گرمی هر سه را بر سینه خود می فشارد شاد
جهان با اوست
جان با اوست
عشق جاودان با اوست
نگاه سرد او اینک ز شور و شوق لبریز
است
هلال بازوان را تنگ تر می خواهد اما آه
نفس یاری ندارد
مرگ همراه نمی فهمد
حصار محکم آغوش او را می گشاید درد سرش بر سینه می افتد
نگاهش ناگهان بر نقش قالی خیره می ماند
زنی خوابیده جان آرام
پرنده آفتاب عمر او از بام
اطاقش سرد
اجاقش کور راهش دور
نگاهش بی تفاوت بی زبان بی نور
صدای گریه های مبهمی در پله میپیجد
صدای گریه فرنوش
صدای گریه فرهاد
صدای گریه منصور
نیمه نانی را
با هم
دو نیمه کردیم
بی آنکه
سخن از برادری گفته باشیم
تا
تعبیر رقص گندمزار باشد
در فضیلت خوابها
و نگاه خود را
پرواز دادیم
به دنبال هر پرندهای
تا در مسیر آن
زندگی را سرابی نبینیم
“ناهید عباسی”
***
ای برادر ای تمام هستی ام
ای برادر ای نگارمستیام
ای برادر ای که هم مادر بدی و هم پدر
ای که در عمرت بدی خونین جگر
از چه گویم از دلت یا از سرت
یا که از درد تمام پیکرت
پیکرت ریش ریش شد ریش ریش شد
جان مولا جان من آتیش شد
ای برادر با رفتنت پشتم شکست
روح از تنت رفت و جانم ز تن برفت
ای برادر رفتی و تنها گذاشتی ما را
جان مولا این چه کاری بود ما را
این چه رسمی بود کرد با ما روزگار
پدر رفت و برادر هم برفت
پدر گر رفت برادر بود جایش
برادر رفت ولی هیچکس نیست جایش
“محمد احمدپور دارنجانی”
تک بیتی درباره برادری
برادرم پدرم اصل و فصل من عشقست
که خویش عشق بماند نه خویشی نسب
مولانا
***
برادر عزیزم
دوست داشتن تو بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند رابه دنیایم هدیه میکند
حتی اینروزها گاهی پرواز می کنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز دراین دنیا دوست دارم
ای برادر ای تمام هستی ام
ای برادر ای نگارمستیام
ای برادر ای که هم مادر بدی و هم پدر
ای که در عمرت بدی خونین جگر
از چه گویم از دلت یا از سرت
یا که از درد تمام پیکرت
پیکرت ریش ریش شد ریش ریش شد
جان مولا جان من آتیش شد
ای برادر با رفتنت پشتم شکست
روح از تنت رفت و جانم ز تن برفت
ای برادر رفتی و تنها گذاشتی ما را
جان مولا این چه کاری بود ما را
این چه رسمی بود کرد با ما روزگار
پدر رفت و برادر هم برفت
پدر گر رفت برادر بود جایش
برادر رفت ولی هیچکس نیست جایش
محمد احمدپور دارنجانی
متن زیبا برای برادر مهربانم
تمام جهان به کنار …!
بازی هایي که در بچگی با داداشم کردم کنار…!
کسیکه از اون بچگی مراقب آبجیش هست
نمیذاره کسی به آبجیش زور بگه
غیرت داره رو آبجیش ولی تعصبی نیست
داداش یادش بخیر شوخی هاي بچگی
دعواهای بچه گونه،آرامش بچگی
یادش بخیر تو مسافرت همیشه سرت رو پاهای آبجیت بود…
یادش بخیر شیطونی هات تو مدرسه و اومدن منو مامان به مدرست
هیچی مثه این مزه نمیده که یه داداش داشته باشی که پشتته، حامیته
هیچی مثه گفتن داداشی و آجی تو یه خونه لذت بخش نیست…!
داداش تو خودت یه دنیایی واسه من
حتی اگه من دوست داشتن تو رو به زبون نیاوردم
ولی بدون که واقعا دوستت دارم داداشی
***
خوشی کجاست اینجا؟ کاینجا برادران
از بهر لقمهای هم خصم برادرند
***
چراغ نفتی مسجد در آن دور
فرو مرد و سیاهی خیره سر شد
تنم از ترس گنگی لرزه برداشت
به دستم چوبدستم داغ تر شد
تمام
کلبه ها خاموش و بی آواز
تمام کوچه ها برفی و تنگ و تار
کسی آواز خود سر داد درد آلود
به ناگاه از سکوت پشت چشمه سار
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
به تماشای زمستان چه کسی می آید؟
صدای گشنگی با زوزه های گرگ
برای گله هامان زنگ وحشت داشت
در آغل به باد هرزه تن می داد
به دشت شب هراسی تخم غم می کاشت
زمستان بود و مرتع خشک و بی حاصل
حیاط خانه غمگین و برف آلود
من از پشت چپرها خسته برگشته
پدر بالای کرسی گرم حافظ بود
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
به تماشای زمستان چه کسی می
آید؟
به یاد مادرم بودم که می نالید
در آن شب ، از هجوم گرگ و می مرد
تن سرخ برادر را در کنارش
گرسنه گرگ ترس آورده می خورد
صدای نعره ی همسایه و گرگ
میان زوزه های باد می پیچید
صدا کردم که : می آیم به همراهی
پر از خشم و غرور و کینه و
امید
به تماشای بهاران چه کسی می آید؟
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
اس ام اس برای داداش
♥به سلامتی داداشم که با دنیا عوضش نمیکنم♥
بر چرخ همیشه همعنان راندهای
بر ماه غبار موکب افشاندهای
آدم پدر منست و زو فخرم نیست
از تست که تو برادرم خواندهای
“انوری”
***
دوست داشتن و دوست نداشتن
اما اغلب دوست داشتن چیره می شدعشق و تنفر
اما اغلب عشق غالب بودمن این گونه رابطه خواهر برادری مان را توصیف می کنم
عاشقتم داداش گلم
***
دختری از برادرش پرسید عشق یعنی چی؟
برادرش گفت : عشق یعنی تو هرروز شکلات مرا از کیفم بر میداری
و من هرروز بازهم شکلاتم رو همونجا میزارم
***
یک برادر دارم از جان خوبتر
هر چه محبوب است از آن محبوبتر
فریدون مشیری
بر چرخ همیشه همعنان راندهاي
بر ماه غبار موکب افشاندهاي
آدم پدر منست و زو فخرم نیست
از تست که تو برادرم خواندهاي
انوری
***
برادر عزیزتر از جانم! تو تکرار نشدنى ترین اتفاق روزگارى،
که شاید تا سالیان سال براى کسى رخ ندهد…
و من روزى هزاران بار خدا را شاکرم که در این بُرهه از تاریخ،
بودنت را لمس میکنم…
***
تو چیزهای زیادی به من نشان دادی
و من چیزهایی که نمی دانستم را از تو یاد گرفتم
اما یادت رفت آخرین چیز را به من یاد بدهی
چطور اجازه بدهم که بروی؟
می دانم بعضی وقت ها حق انتخاب نداریم
دلم برای زمانی که خواهر کوچک تو بودم تنگ شده
وقی نام خودم را با صدای تو می شنیدم
آرزو دارم به تو بگویم که “دوستت دارم”
می دانم حقیقت دارد که همه می گویند
“خداوند فقط بهترین ها را می گیرد…!”
***
اگر خاطرات کودکی ام روی آسمان شب پخش می شد
تو ستاره درخشان ان بودی
برای همه ی چیز ممنونم برادر عزیزم
***
این یکی یاری بخواهد آن یکی سر میرسد
جز برادر کی به فریاد برادر میرسد؟
برادر جان نمی دونی چه دلتنگم
نمی دونی برادرجان چه غمگینم
نمی دونی برادرجان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمی دونی چه سخته در به در بودن
مثل توفان همیشه در سفر بودن
***
یک برادر دارم از جان خوبتر
هر چه محبوب است از آن محبوبتر
***
ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمه گلخنی
گر گلابی بر سر و جَیبت زنند / ور تو چون بولی برونت افکنند
(مولانا)
آنقدر ناگهانی رفتی
که ما نتوانستیم خداحافظی کنیم
اما برادرها هیچ وقت از هم جدا نمی شوند
خاطرات ارزشمند هرگز نمی میرند
***
برادر وقتی رفت جبهه لبش خندون بود
ولی پشته خندیدنش غمی پنهون بود
توی کولهاش چندتا گردو یه مشت کشمش داشت
توی چشماش دریای عشقو آرامش داشت
لباسش خاکی به پاش پوتین بود
یه سرو آزاد برادر این بود
برادر کوهه برادر دریاست
به قول مادر همیشه با ماست…
برادر وقتی برمیگشت تنش گل گون بود
لباسه خاکی پاره اش به رنگ خون بود
توی سینه اش جای قلبش یه مشت ترکش داشت
تو چشماش باز دریای عشق و آرامش داشت
تویه تابوتش یه تک پوتین بود
که اون جفتش توی میدون مین بود
برادر کوهه برادر دریاست
هنوزم با ماست هنوزم اینجاست
ترانهسرا: یغما گلرویی
شعر نو برادر دوستت دارم
تو همیشه برای من این جا بوده اي
اما اکنون من را ترک میکنی
می دانم باهم بحث هایي داشته ایم
اما با تمام وجودم دوستت دارم
***
ای برادر ای تمام هستی ام
ای برادر ای نگارمستیام
ای برادر ای که هم مادر بدی و هم پدر
ای که در عمرت بدی خونین جگر
از چه گویم از دلت یا از سرت
یا که از درد تمام پیکرت
پیکرت ریش ریش شد ریش ریش شد
جان مولا جان من آتیش شد
ای برادر با رفتنت پشتم شکست
روح از تنت رفت و جانم ز تن برفت
ای برادر رفتی و تنها گذاشتی ما را
جان مولا این چه کاری بود ما را
این چه رسمی بود کرد با ما روزگار
پدر رفت و برادر هم برفت
پدر گر رفت برادر بود جایش
برادر رفت ولی هیچکس نیست جایش
برادر وقتی رفت جبهه لبش خندون بود
ولی پشته خندیدنش غمی پنهون بود
توی کولهاش چندتا گردو یه مشت کشمش داشت
توی چشماش دریای عشقو آرامش داشت
لباسش خاکی به پاش پوتین بود
یه سرو آزاد برادر این بود
برادر کوهه برادر دریاست
به قول مادر همیشه با ماست…
برادر وقتی برمیگشت تنش گل گون بود
لباسه خاکی پاره اش به رنگ خون بود
توی سینه اش جای قلبش یه مشت ترکش داشت
تو چشماش باز دریای عشق و آرامش داشت
تویه تابوتش یه تک پوتین بود
که اون جفتش توی میدون مین بود
برادر کوهه برادر دریاست
هنوزم با ماست هنوزم اینجاست
ترانهسرا: یغما گلرویی
***
برادر عزیزم
در زندگی ام آدم های زیادی آمدند و رفتند اما
تو همیشه همه ی جا بودی
در بین همه ی جاده های انحرافی زندگی ام
آغوش تو پناهگاه آسمانی من بوده
دوستت دارم
***
پشت حرف های یک برادر …
پشت نوازش ها …
سرزنش ها …
پشت تمام نگاه های معنی دارش …
پشت سکوتش …
پشت لبخند های پر از رازش …
عشقی است پنهان تر از تمام محبت های دنیا
***
دوست داشتن و دوست نداشتن
اما اغلب دوست داشتن چیره می شدعشق و کینه
اما اغلب عشق غالب بودمن اینگونه رابطه خواهر برادری مان را توصیف می کنم
عاشقتم داداش گلم
***
خاطرات کودکی ام را برای همیشه جایی نزدیک قلبم حفظ خواهم کرد
زیرا برادری داشتم که از ابتدا من را حمایت کرد
ممنونم برادر!
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است !
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست…
احمد شاملو
***
برادرم پدرم اصل و فصل من عشقست
که خویش عشق بماند نه خویشی نسب
“مولانا“
شعر برای داداش با معرفتم
هر صبح که از خواب بیدار میشوم به تو فکر می کنم
بعنوان قهرمانی که به زندگی ام وارد شد
هنگامیکه در نزاع و کشمکش بودم بیشتر و بیشتر برایم ظاهر شدي
میترسم از این که نتوانم بدون تو زندگی کنم …
***
یک برادر دارم از جان خوب تر
هر چه محبوب است از ان محبوب تر
فریدون مشیری
***
برادر خوب و مهربانم دوست داشتنت
اندازه ندارد
حجم نمی خواهد
وقتی تمام کشور وجودم
سرزمین حکمرانی توست . . .