شعر تحویل سال نو

دوباره سال نو شده و می طلبه که حسابی با شعر های خوشگل و ترگل ورگل، این سال تازه وارد رو پر زرق و برقش کنیم! بیاید و پر شور و هیجان ترین و دلنشین ترین شعر های سال نو رو با هم دیگه اینجا ببینیم و لذت ببریم.
شعر تحویل سال نو
و بر آمد بهاری دیگر مست و زیبا و فریبا،
چون دوست سبدی پیدا کن،
پر کن از سوسن و سنبل
که نکوست همره باد بهاری بفرست
پیک نوروزی و شادی بر دوست …
سال نو بر شما مبارک.
****
هی آسمان بیا و تو هم در خودت ببار
امسال هم نیامد و تحویل شد بهارامسال هم بهار تو یعنی نیامدن
حتی نیامده است کمی با دلم کنارتو از کجا شروع شدی از کجای شعر؟
تو از کجا شروع شدی حس ماندگارای از تو پر شده هوس هفت سین من!
دارد دلم به شور میافتد در این حصاروقتی که در هوای کسی غوطه میخوری
هر لحظهاش برابر قرنیست انتظاراین لحظهها غیاب تو را رنج میکشند
این لحظهها که بی تو ندارند اعتبارتا کی کنارسفره ما جات خالی است
تا کی بریزم اشک تو را مثل آبشارالهام مظفری
****
عید آمده سربه سبزه و گل بزنیم
با برگ شقایقی تفأل بزنیم
هر چند که دوریم ز هم با دم عشق
بین دلمان تا به ابد پل بزنیم
باد نوروزی همی در بوستان بت گر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
در این بهار دلانگیز، مزرع سینهاتان از سبزه محبت سبز و خرم باد؛
یادت همه روز خوشتر از عید کاین منشأ شادی جهان است.
در این بهار سبز و روحبخش، امید است که
نظر مهر ربوبیت در دلتان بر دوام،
بر بساط عافیت آرام،
کارهایتان بر نظام،
دولتتان تمام،
و روز و نوروزتان فرخنده در ایام باشد.
سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان میکنم؛
دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل نازان باد.
شعر زیبای تحویل سال نو
جشن فرخندهی فروردین است
روز بازار گل و نسرین است
آب چون آتش عودافروز است
باد چون خاک عبیرآگین است
****
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
بال را حس کنی و اوج بگیری
تا خودت را به صف عشق سپاری
سال نو مبارک
****
رقص او میبرد مرا با خود پشت دروازههای رویایی
او که قلبش همیشه با دریاست، ماهی سرخ تنگ تنهاییراستی عید فرصت خوبی است، ما که درگیر زندگی هستیم
میرویم آخ جان فردا صبح خانه خان عمو و خان داییسال تحویل نیمه شب بود و خواهر کوچکم نمیخوابید
مادرم خواست تا بخواباند خواهرم را به زور لالاییعیدی از دست مادر و بابا، شیطنتهای کودکیهایم
مثل هر سال مال من میشد نوترین اسکناس صد تاییکاسه تخمه، کاسه آجیل، بوی شب بو که در هوا جاری است
مادری مهربان که میآید باز با سینی پر از چاییگفت بابا به خنده با مریم: دختر خوشگلم نترشیها
سبزهها را گره بزن شاید گره از بخت خویش بگشاییلحظه سبز سال تحویل است، من دعا میکنم، و میدانم
یکی از جمعههای خیلی زود آی ای مرد مرد میآییسال نو عشق نو نمیخواهد، تو بیا باز عشق دیرینم
قلب من نیست بعد دیدارت جای هر عشق بی سر و پاییعلی فردوسی
شعر مخصوص تحویل سال نو
سال تحویل بهانه ست بهانه
تا تو از پیله خود دست بداری
****
ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی
چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی
خندان و تازه رویی سرسبز و مشک بویی
همرنگ یار مایی یا رنگ از او خریدی
****
سبزه عمر که پژمرد، تو از نو
در دلش دانهای از عشق بکاری
عید آمد وعید آمدیاری که رمید آمدعیدانه فراوان بادتا باد چنین بادا!“نوروز بر شما مبارک”
****
برخیز که میرود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستانوین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه میکند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاقدر موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستانبس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست
آنک سر دشمنان و سندانچشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه میرسد دست
سهلست جفای بوستانبان
شعر دلنشین تحویل سال نو
سفره آراستهام کاش بیایی
گرهای را به تن سبزه گذاری
برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال همایون بادت این روز و همه روز
****
سین امسال فقط ساعت دیدار
با تو هر لحظه و هر جاست بهاری
****
از همه سوی جهان جلوه او می بینم
جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم***
چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل
آن نگارین همه رنگ و همه بو می بینماستاد شهریار
بر تو میمون و مبارک باد
هر سالی سه چیز
روز عید و موسم نوروز
و جشن مهرگان
شعر تحویل سال نو
ای از تو پر شده هوس هفت سین من!
دارد دلم به شور میافتد در این حصار
****
شادند جهانیان
به نوروز و به عید
عید من و نوروز من
امروز توئی
****
ای وطن آمده بودم به سلام نوروز
مگرم کوکب اقبال تو تابد پیروز
آمدم در پی آن کوکب آفاق افروز***
لیک از این غمکده رفتم همه درد و همه سوز
دگر ای مادر غمدیده بخون زیور کن
جشن نوروز بهل، شیون شهریور کناستاد شهریار
****
یا مقلب، قلب ما در دست توست
یا محول، حال ما سر مست توست
کن تو تدبیری که در لیل و نهار
حال قلب ما شود همچو بهار
****
نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشیمن نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشیچنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشیدر چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشینقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشیگر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشیحافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشیحافظ
شعر دلنواز لحظه ی تحویل سال نو
نوروز را به خدمت صدرت
مبارکی است
وز مدحتت مبارکی
دودمان ماست
جهان از باد نوروزی جوان شد
زهی زیبا که این ساعت جهان شد
شمال صبحدم مشکین نفس گشت
صبای گرم رو عنبر فشان شد
تو گویی آب خضر و آب کوثر
ز هر سوی چمن جویی روان شد
چو گل در مهد آمد بلبل مست
به پیش مهد گل نعرهزنان شد
کجایی ساقیا درده شرابی
که عمرم رفت و دل خون گشت و جان شد
قفس بشکن کزین دام گلوگیر
اگر خواهی شدن اکنون توان شد
چه میجویی به نقد وقت خوش باش
چه میگویی که این یک رفت و آن شد
یقین میدان که چون وقت اندر آید
تو را هم میبباید از میان شد
چو باز افتادی از ره ره ز سر گیر
که همره دور رفت و کاروان شد
بلایی ناگهان اندر پی ماست
دل عطار ازین غم ناگهان شد
****
صبا به تهنيت پير مي فروش آمد
كه موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمدهوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشاي
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمدتنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
كه غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمدبه گوش هوش نيوش از من و به عشرت كوش
كه اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمدزفكر تفرقه باز آن تاشوي مجموع
به حكم آنكه جو شد اهرمن، سروش آمدز مرغ صبح ندانم كه سوسن آزاد
چه گوش كرد كه باده زبان خموش آمدچه جاي صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پياله بپوشان كه خرقه پوش آمدزخانقاه به ميخانه مي رود حافظ
مگر زمستي زهد ريا به هوش امدحافظ
****
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار نزهت و آرایش عجیب
اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد
کاکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب
***
ساقی گزین و باده و می خور به بانگ زیر
کز کشت سار نالد و از باغ عندلیب
هر چند نوبهار جهان است به چشم خوب
دیدار خواجه خوبتر، آن مهتر حسیب
****
امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
بر ما هوس تازه پیچیده مبارک باد
گلها چون میان بندد بر جمله جهان خندد
ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارک باد
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
بی گفت زبان تو بیحرف و بیان تو
از باطن تو گوشت بشنیده مبارک باد
شعر جذاب تحویل سال نو
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشدزمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشدغنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشدایا پرلعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشدبیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشدبشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشدز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بسته زیور نباشدشرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشدمن از جان بنده سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشدبه تاج عالم آرایش که خورشید
چنین زیبنده افسر نباشدکسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
****
چه زیباست درس آموختن
از طبیعت و بهاری شدن
با تمنای استجابت
دعای حول حالنا الی احسن الحال
بهارتان قرین شادی و آرامش
****
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
****
تا تو هستی دل من،جای پریشانی نیست
که پریشانی و غم یکسره نومید از توست
باغها را تو سرافرازی و سبزی دادی
ای که نوروز و بهاران ز تو وعید از توست
****
من با سروده های همه شرط بستهام
بیتی بدون نام شما ماندگار نیست
سین سلام سفره تحویل سال نو
معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟
شعر ویژه تحویل سال نو
مبارک باد هر عیدی
به خسرو خاصه نوروزش
بدین معنی که از شادی بود
هر روز نوروزش
****
آری! هوا خوش است و غزلخیز در بهار
باریده است خنده یکریز در بهار
از باد نوبهار، حدیث است تن مپوش
باید درید جامه پرهیز در بهار
****
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته بارانخورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار …
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمیپوشی به کام
باده رنگین نمینوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکویی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ …
عرض تبریک بهاران، سال نو فرخنده باد
بخت بیدار و زمان برکام و تن بالنده باد
حال و روزت بهترین و کسب و کارت برقرار
دیدگان پرنور و دشمن کور و لب پرخنده باد
شعر پر شور تحویل سال نو
آمد نوروز و هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
***
بهاری داری از وی بر خور امروز،
که هر فصلی نخواهد بود نوروز …
گلی کو را نبوید آدمی زاد،
چو هنگام خزان آید برد باد …!
****
نوروز
شعر بی غلطی است
که پایان رویاهای ناتمام را
تفسیر می کند…