دلنوشته های زیبا در مورد قدم زدن
قدم زدن تنهایی و یا با یار احساس آرامش به انسان می دهد و با گذشت زمان خاطره می شود. در این پست دلنوشته های زیبا در مورد قدم زدن تهیه شده است.
دلنوشته های زیبا و عاشقانه در مورد قدم زدن
امروز تمام ذهنم پر شده است از خیال قدم زدن های کنار تو
****
زندگی را ورق بزن
هر فصلش را خوب بخوان
با بهار برقص
و با تابستان بچرخ
در پاییزش عاشقانه قدم بزن
همراه با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
زندگی را باید زندگی کرد، آن طور که دلت می گوید
مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری
****
چه سخت… هم پاییز باشد،
هم ابر باشد، هم باران باشد
و هم خیابان خیس…
اما نه تو باشی
نه دستی برای فشردن باشد
و نه پایی برای قدم زدن…
کاش می شد وقتایی که زل زدیم به آسمون
و تو رویاهامون قدم می زنیم
همونجا می موندیم…
متن دلنوشته های زیبا در مورد قدم زدن
دو معنی می دهد امشب غم قدم زدنت
کنار پنجره در نور ماه دم زدنت
یکی قصیده ای تاریک ترک من ـ دل من
به شام قریه پشیمان ماه من شدنت
****
طوفان نبودنت تنم را می تکاند
و من کوچه های بی تو بودن را
دست در دست خیالت
قدم می زنم!
گفت: ترکم میکند! در زیر باران دور شد
یک قدم برداشت اما یک خیابان دور شد
گریه میکردم که شاید رد شود آرامتر
رو که برگرداند، خندید و شتابان دور شد
****
قدم زدن در این شب گرم
حالت را خوب می کند ..
گل من!
گاهی نفس عمیق بکش و
نگذار تنم از حسودی بمیرد ..
دلنوشته های زیبا و احساسی در مورد قدم زدن
قدم میزد غمت در ریشههایم
زدی سنگ و شکستی شیشههایم
تو و دلگرمی آغوش خسرو
من و کوه و صدای تیشههایم
****
بگو چگونه
وابسته ی بودنت نباشم
که اینگونه زندگی ام را
با من قدم می زنی
و خنده ات را
بیخ گوشم جا می گذاری
****
حتما که نباید طناب دور گردنت باشد یا اسلحه روی شقیقه ات!
گاهی یک “می روم” کافیست تا بدانی فاصله ات تا مرگ یک قدم بیشتر نیست….!!
برکت اونجایی رفت از رابطه ها که به جای چند ساعت
هم قدم شدن کنار هم می رید با ماشین دور دور
****
قدم زدن به تنهایی زیر باران را دوست دارم
چون هیچ کس گریه هایم را نخواهد دید
متن در مورد قدم زدن با جملات احساسی
دلم یک خیابان می خواهد
بی انتها
بارانی نم نم
و یک خدا
که کمی با هم راه برویم
خیابان های زیادی مانده که با هم قدم نزدیم
کافه های زیادی هست که قرارگاهمان نشده
و جاهای زیادی هست که نرفته ایم
جهان بی تو جای خوبی برای ماندن نیست…
****
دلتنگی آدم را به خیابان می کشد
دلتنگم
و مردم نمی فهمند
قدم زدن گاهی
از گریه کردن غم انگیزتر است
****
زمستان است و ما در جاده ای برفی قدم می زنیم …
در حالی که عشقی که در چشمانت می درخشد
قلبم را لمس می کند
و دستانت که به داغی تابستان است دستانم را
باران بهانه بود، دلم تنها قدم زدن با تو را می خواست
متن غروب جمعه
don’t judge my story by the chapter you walked in on
داستان منو بر اساس فصلی که توش قدم گذاشتی قضاوت نکن
****
قبل تو جهان خاموش بود
و هر بار قدم می زدم
با انگشت هایم، شهر شیشه ای را
پشت همان عکس های تکراری
انتظار پشت پنجره نشسته بود
و فریاد خاموشی در من شعله می کشید
چه کسی من را
دزدید از من!
که هر بار می رسم به تو،
خودم را می یابم
ای که لحن چشمانت
شبیه خواب های آن سالم بود
مگر آفتاب نمی تابید،
که اینگونه
سایه به سایه ات
به بی مقصدی رسیده ام!
****
باید بخشید!
باید خودمان را برای تمام حماقتها، انتخابهای تلخ و برای تمام بدیهایی که انجام دادهایم ببخشیم.
بخشش که آغاز شود، ادامه ی جاده دیده میشود. جادهای که هنوز مسافرش هستیم و هنوز ادامه دارد. بار گناه را که بر زمین بگذاریم، قدمهایمان سبکتر میشود
متن استوری قدم زدن دونفره با عشق
می دانی کجای این دنیا است که
راحت و تا هر زمان که بخواهم در آن قدم می زنم؟
قلبت، چشمانت و لب هایت …
دوستت دارم عشقم!
****
عاقبت روزی
در همین قدم زدن های کنار دریا
یک موج را به چنگ خواهم آورد
و سوار بر آن تو را به بلندترین نقطه دنیا می رسانم عشقم!زمانی که با من هستی هیچ چیز غیر ممکن نخواهد بود
***
با تو که قدم می زنم پاییز و باران و این خیابان همه شعر می شوند
***
زمانی که در جنگل در کنار هم قدم می زنیم
تو من را امن نگه می داری
و من تو را وحشی