دلنوشته دختر برای پدر فوت شده
از دست دادن عزیزی همیشه با درد و رنج بسیاری همراه است و کنار آمدن با این درد و فقدان نبود آن فرد کاری به مراتب سخت تر از هرکار دیگه ای است. خواندن دلنوشته دختر برای پدر فوت شده و احساس همدردی با انها میتواند تا حدودی درد شما را تسکین دهد.
متن و جملات احساسی دختر برای پدر از دست رفته
شاید
یـک روز
به ندیدنت
بـه نشیدن صدایت
و به جای خالیات عادت کنم!
امـا بابا…
فراموش کردنت هنـری است که اصلا ندارم…
****
به یاد پدر سخت گریستم
پدرم وقتی رفت، سقف این خانه ترک بر میداشت
پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست…
این بغض لعنتی… این بغض لعنتی
وقتی دیروز باران بارید
“آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم
“آن مرد با نان آمد”
یادم آمد که دیگر پدرم در باران
با نانی در دست و لبخند بر لب
نخواهد آمد
دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگیاش
با زمین و تنهائیش، با خورشید و نبودنش…
****
پدر از دست رفته ام!
هرگاه به تو فکر می کنم، آرام می شوم. دلم می خواهد تا برای تو بنویسم و به دست فرشته ها بسپارم تا برای تو بیاورند. جملاتم را می نویسم و با آمدن سر مزارت می خوانم. تو کجا هستی؟ آیا در آرامگاهت هستی؟ یا در قاب عکسی که هر زمان دلم برای تو تنگ می شود، آن را بوسه باران می کنم.
دوست دارم برایت بنویسم و با تو صحبت کنم تا شاید اندکی از دلتنگی ام کم شود. اما پدر از دست رفته ام، تو را به جان مادر قسمت می دهم با من حرف بزن. برای آرامش یافتنم، صدای تو را می خواهم. دل می خواهد چیزی از من درخواست کنی تا بگویم: چشم! دلم می خواهی سراغی از من بگیری ولی افسوس نمی گیری. باور نمی کنم که دیگر نمی توانم صدای تو را بشنوم.
هر گاه پیرمردهایی که تسبیح به دست گرفتند را می بینم، با یاد تو می افتم، که همیشه تسبیح می گرداندی و می گردانی. من می گفتم: بابا، تسبیحت را به من بده تا با آن ذکر بگویم. تو می گفتی: با انگشتانت ذکر بگو. بابا دستانت را به من بده، دلم می خواهد با انگشتان تو ذکر بگویم.
گاهی ناگهان از جا بلند می شوم و بهانه تو را می گیرم. به اتاق خالی تو می روم و کتابهایت را که روی آنها خاک نشسته است، می بینم، من به اندازه ذره ذره گرد و غبار هزاران بار غصه و اندوه می خورم. چقدر دلم می خواهد اینجا بودی و برای من کتاب می خواندی. آنجا که لقمان به پسرش نصیحت می کند که پدر و مادر را سپاسگزاری کن و من به خاطر تو شکرگزاری کنم و از تو بابت همه چیز تشکر نمایم.
نوشتن متن برای دختری که پدر ندارد، نوشتن قصه ای است عاشقانه که انتهای آن ابتدای تنهایی های دختر است و نتیجه ی آن خواستن های مکرر دوباره بودن پدر؛ قصه ای که تمام کلمات آن از غصه های دوری دختر می گوید و البته از صبوری های او، که همین صبوری هاست که زندگی را زندگی می سازد.
دلنوشته های زیبای دخترانه برای پدر فوت شده
راحت نوشتیم بابا نان داد
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت
برای نان همه جوانی و عمرش را داد
****
باورم نیست که دیگر نشنوم آوای تو
یا نبینم روی ماه و قامت زیبای تو
سالها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم
بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو
پدر و مادر
همانند سورهای از قرآن هستن
که هیچ کس نمیتواند مانندش را برایت بیاورد…
گوش هایم را میگیرم، چشم هایم را میبندم
و زبانم را گاز میگیرم
ولی حریف جای خالیت نمیشوم
چقدر دردناک است فهمیدن نبودنت پدر…
پدرم،
همین که میدانم کسی شبیه تو نیست
چقد دلهره آور میکند نبودنت را…
****
دلم برای روزهایی تنگ است
که می دانم باز نخواهند گشت
برای پدرم که دیگر حضورش را
احساس نخواهم کرد
به راستی که چه زود دیر می شود
پدرم روزت مبارک…
متن زیبای عاشقانه دختر برای پدر
به راستی که چه زود دیر میشود …
پدرم همیشه بود و من قدر ندانستم
حالا نیست و من در نبودش بیقرارم
****
وقتی نباشی پدرخاطراتت بپچاره ام میکنند
خاطرات نه سر دارند و نه ته…بی هوا می ایند تا خفه ات کنند…
میرسند گاهی وسط یک فکر …!
گاهی وسط یک خیابان …
سردت می کنند…داغت می کنند…
رگ خوابت را بلدند…زمینت می زنند…
خاطرات تمام نمی شوند…
تمامت می کنند…
****
پدر جان یاد آن شب ها که ما را شمع جان بودی
میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی
برایت زندگی کردن اگرچه رنج و سختی بود
بنازم همتت بابا صبور و مهربان بودی
روزت پدر، می آید و بدجور دلتنگم
یاد تماس آخرت، آن آخرین زنگم
آن روزهایی که نفهمیدم حضورت را
امروز با دنیای خالی از تو در جنگم
****
نیاز به کسی دارم که راه را نشانم دهد؛
تنبیه ام کند؛
تشویقم کند؛
نه به حق قدرتی که دارد؛
بلکه به اقتدارش؛
من پدرم را می خواهم …
متن ادبی پدر برای پدر فوت شده
همیشه مونس و یاورم پدرم بود
به وقت رنج غمخوارم پدر بود
چو پروانه اگر بال و پرم سوخت
ولی شمع شب تارم پدر بود
غم مرگ پدر کوچک غمی نیست
جگر میسوزد و درد کمی نیست
پدر زیبا گل باغ وجود است
که بی او زندگی جز ماتمی نیست
****
پدر، عشق تو مثل لطافت و زیبایی یک روز قشنگ بهاری است.
پدر، یاد تو مثل بیخیالی و راحتی یک روح سبکبال، در گردش یک روز خوش آب و هوای تابستانی است.
پدر، فکر به تو مثل گرمای کنار هیزمی سرخ شده از آتش، در یک روز سرد زمستانی است. پدر، امنیت در تو مثل آغوش گرم مادری پر مهر، برای فرزندی ترسان از دنیای ناشناختههاست.
پدر، کلام تو مثل مشعلی روشن و فروزان، در تاریکی راههای مخوف و پر پیچ و خم زندگی است.
پدر، روح تو مثل آرامش و سکون، بعد از یک جابجایی مکان، از زمانی تا به ابدیت است.
پدر، سپر تو نه مثل، بلکه خود عشق، خود امنیت، خود کلام و خود نجات توست
****
گل های بهشت سایبانت بابا
یک دسته ستاره ارمغانت بابا
دیگر چه کسی چشم به راهم باشد
قربان نگاه مهربانت بابا
صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا
در بوته صبر امتحان کرد مرا
هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی
جز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا
جملات ادبی برای پدر فوت شده
می گن دخترا عزیز دوردونه بابان….
می گن دخترا بابایی ان…..
آره منم عزیز دوردونه بابام بودم ٬ منم بابایی بودم…
اما اصلا تو این فکر نبودم که قراره به این زودی تکیه گاهمو ٬ پشت و پناهمو ٬
عزیزم رو ٬ بابام رو از دست بدم….
باورش ٬ درکش ٬ تحملش خیلی برام سخته هنوز که هنوزه نتونستم فراموش کنم
برای یه دختر که عزیز باباست اینکه لحظه جون دادن پدرش بالای سرش باشه ٬ دستاش تو دستش باشه اما نتونه هیچ کاری براش بکنه خیلی دردناکه
حالم و احساساتم با گفتن کلمات بیان نمی شه ٬ دردی که کشیدم و می کشم
برای گفتنش کلمات هم کمن خیلی کم…
بابا دوستت دارم و همیشه به یادتم
****
پشتم به تو گرم بود
و قلبم به صدایت …
تو بگو من بی تو
با غم دنیا چه کنم؟
****
سلامت می کنم بابا
جوابم میدهی یا نه؟
غریب افتاده ام بابا
تو یادم می کنی یا نه؟
دعا در حق من کردی
هنوزم میکنی یا نه؟
اگر بد کرده ام بابا
جوانی بود و نادانی
نمیدونم که آیا تو
حلالم کرده ای یا نه ؟
****
دلتنگ که میشوم آلبوم را باز میکنم
چشمم که به عکست که میافتد دنیایی از خاطرات شیرین
جلوی چشمم باز میشود که روزگارم را تلخ میکند…
پدر تو رفتی و دنیا برایم تیره و تار شد.
دلخوش به همین چند قطعه عکس و مرور خاطرات توام…
****
پدر مرا ببخش
مرا ببخش که هرگز برای نبودت
جلوی دیگران اشک نریختم
که نکند دلشان بگیرد
مرا ببخش که عشق به تو را پنهان کردم
تا نخواهند دیگران ناراحت شوند
مرا ببخش که دلتنگیهایم برایت را پنهان کردم
تا دیگران نفهمند و غم و غصّه بخورند
مرا ببخش امّا من دوستت دارم
روزت مبارک فرشته قلب من
متن احساسی عاشقانه برای پدر فوت شده
پدر عزیزتر از جانم!
قاب عکست از آن بالا به من لبخند میزند. میگویم: خدا جان! اجازه بده که فقط یک بار دیگر صدایش را بشنوم و یک بار دیگر او را در آغوش بگیرم. فیلمهایی که از تو ضبط کردهام را میگذارم. اشک میریزم و صفحه نمایش را در آغوش میگیرم.
میترسم کسی سر برسد و بگوید که دیوانه شدهام اما من فقط دلتنگم. دلتنگ کسی که پشت و پناهم بود. دلتنگم برای او که تا بود، نمیدانستم امنیت و بخشش و مردانگی همه با او معنا میشود. کاش میشد فرصتهای رفته را جبران کرد، کاش میآمدی و من میگفتم که دیگر قدر تو را میدانم. آنوقت به جای این همه خیرات برای تو هدیهای میخریدم.
حالا که جسم تو اینجا نیست، سعی میکنم خاطراتت را زنده کنم؛ غرور و نجابت، پاکی و صفای قدم، سنگینی سکوت و نگاههای نافذ تو را به خاطر میآورم و ریز ریز مثل بارانهای طولانی و بیشتاب ساعتها اشک میریزم.
اگر کسی اشکهایم را دید، به من میگوید که باید صبر کنم. چه میگویند؟ در مرگ تو صبر؟ این تو بودی که به من صبر را یاد میدادی، حالا که تو نیستی، چه کسی به من از صبر بگوید تا حرفش را باور کنم؟ نیشخند میزنم. خون از چهارگوشه جگرم میچکد اما در ظاهر صبر میکنم و اشکهایم را از دیگران پنهان میدارم.
خواستم کمی از دلتنگی هایم برایت بگویم
از نبودنت
ولی پدر، نبودنت که نوشتن ندارد…
درد دارد، درد ، درد ….
****
همیشه مونس و یاورم پدرم بود
به وقت رنج غمخوارم پدر بود
چو پروانه اگر بال وپرم سوخت
ولی شمع شب تارم پدر بود
****
چه سخت است در دل گريستن
و سخنی بر زبان نراندن
چه سخت است بدون او زيستن
و چهره پرمهر خندان، باصفا
و صميمي او را در خاک جستن
چه سخت است …
****
پدر
.
.
.
بعضی از دردا چند دقیقه طول میکشن
بعضی دردا چند روز
بعضیا چند ماه
بعضیا سالها
اما…
درد رفتنت، تا ابد تموم وجودم رو عذاب میده…
متن های احساسی برای نبود و درگذشت پدر عزیزم
تنهایی همین است
تکرار تلخ زندگی بی تو
شاید که بدانی …
سخت است نفس کشیدن بی تو
****
چه سخت است در دل گريستن
و سخنی بر زبان نراندن
چه سخت است بدون او زيستن
و چهره پرمهر خندان، باصفا
و صميمي او را در خاک جستن
چه سخت است …
****
حرفهایی هست که
نمیشود گفت
من سالهاست هر کسی
میپرسد خوبی
فقط سرم را تکان میدهم
و این ناگفتنیترین حرف من است…
****
بابا
تو را کم داشتن چیز کمی نیست
بی تو تمام بهارها پاییز است
تمام عیدها عزا
****
چه غم انگیز است
گذراندن دقایق بدون حضور تو پدر
حرفهام رو میشنوی ؟
بغض نبودنت هیچ جا خالی نخواهد شد
حتی اگر از چشای ناقابلم خون بباره
متن بلند در مورد پدر فوت شده
کاش خدا یه فرصت دیگه بهم میداد
تا با پدر بودن را بیشتر احساس میکردم
کاش میشد دوباره تو آغوشش برم
و بهش بگم دوستش دارم
بهش بگم بابا زندگی بیتو معنا نداره
کاش میشد فرصتهای از دست رفته رو جبران کرد
بابا خیلی دوست دارم دلم برات تنگ شده
****
به پاس اولین بوسه ای
که پدرم به رسم مهر
در اوّلین ساعات تولد به گونه ام زد
به یاد سوزنده ترین بوسۀ آخر
که من به رسم وداع به صورتش زدم
یادش را گرامی میدارم
نثار روح همه ی پدرانی
که دیگر بین ما نیستند.
****
بابا جان!
قلبم خالی است. مرگ تو با تهی شدن وجود من برابر بود. انگار چیزی را گم کردهام و آن چیز تو هستی. ندیدن و نبودن تو برایم سخت است. دیگر منزل پدری برای من چه معنی میتواند داشته باشد؟ وقتی تو نیستی تا باغچه ها را آب بدهی؟ تو نیستی تا در را به روی ما باز کنی و ساکت و آرام یک گوشه بنشینی و بازی بچهها را نگاه کنی.
خانه خالی است، قلب ما خالی است و تکتک سلولهای بودن ما درد میکند. حالا دیگر من از چه کسی سراغ بچگیهایم را بگیرم؟ خاطره اولین کفشهایی را که برایم خریدی، چقدر دوست داشتم. یک بار دیگر تعریفش کن. فقط من بودم و تو. خودمان دو تا رفتیم. چقدر خوب بود.
یک خاطرهای هم داشتی که همیشه از بچگی من تعریف میکردی و به من میخندیدی. چقدر عصبانی میشدم از دستت. حالا بیا و آن خاطره از کارهای بچگانه مرا هزار بار بگو. دیگر نه از عصبانیت سرخ میشوم و نه خجالت میکشم، لبخند میزنم و به آهنگ صدای تو گوش میدهم و ذوق میکنم.
دوست دارم بگویم: بابا و تو بگویی: جان بابا؟ آنوقت بدانم که سر حال و خوشحال هستی. آن وقت خودم را برایت لوس کنم.
بابای خوبم! دیشب توی خواب گریه کردم. بیدار که شدم، گفتند اسم تو را صدا میزدم. دلم میخواهد پیش من باشی و مرا در پناه خودت بگیری. وقتی میخوابم تو را میبینم. چقدر خوابیدن را دوست دارم.
پدر وقتی که رفتی من شکستم…
مهربانم
ازغم تو؛
جمعهها دلتنگترم
غصهام سنگینتر
و بغضم شکنندهتر است
حرفهای کمتری برای گفتن دارم
و اشکهای بیشتری برای ریختن…
جملات غمگین برای درگذشت پدر
پدر
نیستی که ببینی هنوز فرزندان تو گاه و بیگاه با یاد شیرین سخنهای تو
ایام میگذرانند
نیستی اما گونه های فرزندان تو هنوز عصرهای پنجشنبه نم آلود و غصه دار است
آخر چگونه میشود از یاد برد آن همه مهربانی و صبوری را؟
***
بابا بدون تو عید معنایی نداره
خسته شدم از اینکــــه تنــــــــــــــــــــهایی بشینم
تو کنج اتـــــــــــاقم هی عکســـــــــــــــــاتو ببینم
.
خسته شدم و می خــــــــوام یــــادم بره هستم
من از هـــــــمه دنیـــــــا دلگیــــــــــرم و خسته م
.
این عیـــــــد و نمی خـــــــوام، من عیـــدی ندارم
این عیــــــــــــــد واســـــــــــــــــه من روز عــــذابه
.
عیــــــــــدم مثل هر روز ، هر روز مثل دیــــــــــروز
من حــــــــــــــــــال دلم خیلی خـــــــــــــــــــــرابه
.
احســـــاس می کنم دارم دق می کنم اینـــــجا
این خـــونه یه زنــــــــــــدونه این خـــونه و هر جا
.
هر جا کــــه نشـــــــــونی از تو اونجـــــــــــا نباشه
دق مــرگـــ شدم و می خوام این دنیـــــا نباشه
.
احســــــــاس می کنم دیگه هیچ راهی نـــدارم
من موندم و تنــــــــــــــــــــــهاییم با این دل زارم
.
می ســـوزم و می ســازم من هیچی نمی گم
اما عزیزم عیـــــــــــــــــــــدو تبریکــ به تو می گم
****
پدرم، سلام…
دلم بـرای تو تنــگ اسـت
و ایـن را به خودِ تو هـم نمیتوانم بگــویم
آن قـَدر دوری از من که دیگــر دسـت آرزوهایم به تو نخواهند رسید
دلـــم بـرای تــو تنــگ اسـت
و ایـن را
به خــــــــدا هـم
نمی تــــوانم بگـــویم
خواستـَنــَت، داشتــَنـت
محال است…
دلـــم بـرای تـــو تنــگ است… پدر